خدا را فراموش نکنیم !


کلیپ بسیار تاثیر گذار خدا را فراموش نکنیم !


+ 
7

- 
0
ارسال در 1398/3/11 ساعت 16:14 2019-6-1 16:14:15
محسن
توسط محسن


عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • کفرگویی شمس تبریزی و دشمنی و مخالفتش با رسول الله:
    شمس تبریزی درباره مریدش مولوی صاحب مثنوی گفته:
    در مقالات شمس (که گفتار شمس می باشد )درباره مولوی آمده : « اگر از تو پرسند که مولانا را چون شناختی؟ بگو: اگر از قولش می پرسی : انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون! … و اگر از صفتش می پرسی : قل هو الله احد ، و اگر از نامش می پرسی : هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم و اگر از ذاتش می پرسی : لیس کمثله شیٌ و هو السمیع البصیر .»
    مقالات شمس تبریزی ص 203
    بر اساس همین کفریات شمس تبریزی که مولوی آموخته:
    برای مرادش پپسی باز کرده و
    شمس را خدای خودش خوانده
    فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من
    این است کفر و شرک اعظم صوفیه که مخلوق را همذات خالق بشمارند
    اینها مثل تثلیثیهایند؛
    منتها تثلیث یعنی وحدت در تثلیث و تثلیث در وحدت
    و کفر اعظم صوفیه وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است که در حقیقت خالق و مخلوق همذات و یک چیز و یک جنسند به مراتب مختلف مثل آب که بخار و یخ و برف و شبنم و موج میشود ولی در حقیقت همه اینها تحولات خود آبند
    و برای همین است که ادعا دارند که نصارا فقط نگاهشان به سر مرتبه از خدا افتاده و به خطا رفتند ولی ما همه چیز را خدا و خدا را همه چیز میدانیم
    همانطور که گنده شان ابن عربی ادعا کرده: نصارا از این جهت کافر نشدند که عیسی را با خدا متحد شمردند بلکه کفر آنها بدین سبب بود که قائل به خدایی عیسی به تنهایی شدند حال آنکه خدا هم عیسی است و هم هر آنچه در این عالم می بینیم
    این کفر همان سر الاسرار آنهاست که برایش منصور حلاج که ادعای خدایی کرد و به جرم ارتداد و جادوگری اعدام شد فاش کرده بود
    و صوفیگراهای به ظاهر مسلمان فقط با مغلطه تجهیل مخالفان و تفسیر به رای آیات متشابه قرآن و فلسفه بافی سعی در فریب مردم ناآگاه دارند
    این کفر که مخلوق و خالق همذاتند و دوئیتی و تفاوتی بین خالق و مخلوق نیست
    سبب شده مولوی صاحب مثنوی چنین بگوید:
    آنان که طلبکار خدایید خدایید ... حاجت به طلب نیست شمایید شمایید
    ذاتید و صفاتید و گهی عرش و گهی فرش وو
    هر لحظه به شکلی بت عیار(خدا)در آمد(خدا هر لحظه(متطور)متحوّل شده و به اشکال گوناگون در می آید
    می بینید که به صراحت مخلوقات را ذات خدا و صفات او و تحولات خود خدا شمرده
    و در جایی دیگر هم ادعا کرده: سوی کل خود رو ای جزو خدا
    که مخلوق را جزئی از خدا شمرده
    این در حالیست که برهانی برای همذاتی خالق و مخلوق وجود ندارد و قرآن و اهل البیت(علیهم السلام)هم بر تفاوت و دوئیت خالق و مخلوق تاکید کردند و به ما فرمودند صوفیان دشمنان ما هستند و عقاید باطلی دارند و هرکس به آنها متمایل بشود با آنها محشور میشود و از ما نیست و ما از آنها بیزاریم
    از ائمه هدی(علیهم السلام) درباره خدا چنین به ما رسیده است
    در روایاتی متفاوت بودن ذات خدا با مخلوقاتش به صورت تهی بودن او از خلقش و تهی بودن خلق از او بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: [ اِنّ الله تبارک و تعالی خلو من خلقه و خلقه خلو منه — همانا خداوند تهی از خلقش و خلقش تهی از او است. ] التوحید ص ۱۰۵
    امام رضا(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند:[ فکل ما فی الخلق لا یوجد فی خالقه، و کل ما یمکن فیه یمتنع من صانعه — پس هر چه در خلق هست در خالق یافت نمی‌شود و هر چه در خلق ممکن باشد در صانع ممتنع و محال است.] التوحید ص ۳۴

    توهین شمس تبریزی به رسول الله و ادعای برتری اش از رسول الله با بی نیاز بودن از قرآن و رسالت إلهی رسول خدا:
    شمس تبریزی گفته است :
    « مرا رساله ی محمّد رسول الله سود ندارد!

    مرا رساله ی خود باید ! اگر هزار رساله ی غیر بخوانم تاریکتر شوم!
    مقالات شمس تصحیح محمد علی موحد ص ۲۷۰
    <<این است حقیقت پشت پرده صوفیه که برای مردم نمیگویند و صوفیگرایان کفریات آنها را به خورد مردم میدهند>>
    این عقاید صوفیه و صوفی گرایان هستند که در هنگام قیام علنی جهانی امام زمانمان مَهدی موعود سلام الله علیه بکلی از بین خواهند رفت مگر اینکه صوفیگراهای شیعه بخود بیآیند و بفهمند و دست از ترویج کفریات و عقاید باطل آنها بردارند
    این شمس تبریزی و مولوی ملعونند که با هزینه های هنگفت از بیت المال مسلمانان قرار است برایش سریال بسازند و کفریاتش را ترویج کنند

  • اگر خداوندی باشد که هست و فقط او حق است پس بر عهده اوست که مستقیماً یا با اسبابی خودش را به انسانها بشناساند و خدایان دروغین را ابطال کرده و رسوا کند...
    و اگر خداوند حق دینی برای هدایت فرستاده تا جهانبینی درست و اوامر و نواهی خودش را به مردمان برساند؛ باز بر عهده اوست که دین حق را به انسانها بشناساند مستقیماً یا با اسبابی و دین های دروغین و مکاتب بیهوده و جهانبینی های غلط و مضّر را ابطال کرده و رسوا کند..
    اگر چنین نکند بر عهده انسانها از آن بابت چیزی نیست
    و از آنجا که خداوند حق نسبت به ما مهربان است و خیرخواه انسانهاست خودش و دین حق را به همه خواهد شناساند و لزوم پیروی از آن را برای انسانها مشخّص خواهد کرد...
    و البته تا اکنون خودش و دین حق را بر تعدادی از انسانها شناسانده پس آنها که او و دین حق را شناختند وظیفه دارند با ایمان و اعتقاد و اعتماد به خدا به دین حق گرویده و به آن عمل کنند و با آنهایی که هنوز خداوند حق و دین او را نشناختند مدارا کنند...
    و البته آنها که خداوند حق و دین او را شناختند ولی از ایمان به او و گرایش به دین حق و عمل به آن رویگردانند آنها همان کافران هستند...
    برای همین ما فارغ از خداوند و دین حق هم که بخواهیم در پی اصلاح جامعه باشیم
    بایست همه را دعوت کنیم به این پند اخلاقی حکیمانه که:
    هر چه را برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خودت نمی پسندی برای دیگران هم نپسند..
    بنابراین بیاییم به دیگران دروغ نگوییم همانطور که دوست نداریم به ما دروغ بگویند...
    از دیگران دزدی نکنیم همانطور که نمی خواهیم کسی از ما دزدی کند...
    به دیگران احترام بگذاریم همانطور که دوست داریم به ما احترام بگذارند...
    دنبال زن و دختر و ناموس مردم نیفتیم و به شهوت چشم به آنها ندوزیم همانطور که دوست نداریم کسی دنبال زن و دختر و ناموسمان بیفتد و نگاه شهوتی به آنها بکند
    (و اگر مُنصف باشیم باید بپذیریم که این حجاب و پوشش مناسب است که تا حدود زیادی مانع خواهد شد و ناموسمان را حفظ خواهد کرد)...
    و گرانفروشی نکنیم همانطور که نمیخواهیم کسی به ما گران بفروشد...
    ناسزا نگوییم همانطور که دوست نداریم به ما ناسزا گویند...
    به نیازمندان کمک کنیم همانطور که دوست داریم در موقع نیاز دست مان را بگیرند...
    و در آگاه کردن مردم بکوشیم همانطور که دوست داریم اگر چیزی را نمی دانیم به درستی آگاهمان کنند...
    ووووو
    و البته در حفظ سلامتی خودمان کوشا باشیم و از مواد مخدر و مواد غذایی مضّر و مشروبات الکلی و سیگار دوری کنیم و خانواده هایمان را از اینها دور کنیم و قوانین رانندگی را رعایت کنیم و به آنها نیز یاد آوری کنیم اگر سلامتی شان را خواهانیم...
    و آبرومندانه و پاک و ساده ازدواج کنیم و از خودارضایی و رابطه جنسی با اشیاء و حیوانات و همجنسبازی و فحشاء که بخلاف انسانیّت و روند طبیعت است دوری کنیم و دوستانمان را از آن خلافها باز داریم..
    ((اگر نیک بنگریم این پند حکیمانه که: هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه نمی پسندی برای دیگران هم نپسند؛ اگر توسّط مردم باور گردد و عمل شود کشورمان و دنیا را گلستان میکند؛))
    و صد البته اگر کسی خداوند حق را حاضر و ناظر بداند و یقین بدارد پس از مرگ بازخواست خواهد شد الزام جدّی برای عمل به این پند حکیمانه برای خود می بیند وگرنه خیلی کم رخ میدهد شخصی که اعتقاد به خدا و عالم آخرت ندارد خود را به این پند ملزم کند...
    چون برای چنین کسانی رعایت اخلاق و به فکر دیگران هم بودن معنایی ندارد و میگویند: فقط همین دنیاست و پس از مرگ نابودی مطلق است پس بگذار برای رسیدن به آنچه مایلیم هر کاری که شده انجام بدهیم هر چند برای رسیدن به آن به دیگران ظلم کنیم, زیرا فقط خودمان مهّم هستیم نه دیگران