چرا بشر دین داری و مذهب داری را جدی نمی گیرد
---
اگر بشر تعریف دقیقی قرآنی وعقلی از معنای دین داری و مذهب داری را نداشته باشد...
و اگر ضرورتهای دین داری و مذهب داری را با شناخت علل قرآنی و عقلی چرایی وجوب دین داری و مذهب داری درست نشناسد...
و اگر بشر این معانی را بطور نظام مند ساده و گویا و منطقی آن چنان که خدا خواسته در ذهن خود جای نداده باشد او هرگز دین داری ومذهب داری را جدی نخواهد گرفت...
و اگر بشر این ارزشها را در ذهن خود بگونه ای نهادینه و زوال ناپذیر نداشته باشد هرگز به دین داری و مذهب داری پایبند نخواهد ماند.
شناختهای فرهنگ اصیل دین داری و مذهب داری قرآنی در آیات محکم و مفصل قرآن این معانی و علل و عوامل و ضرورتها را با تمام حد و مرزها و بایدها و نبایدهای آنها بگونه ای آشکار و سرنشت نشین بیان کرده اند.
چرا بشر دین داری و مذهب داری را جدی نمی گیرد
---
اگر بشر تعریف دقیقی قرآنی وعقلی از معنای دین داری و مذهب داری را نداشته باشد...
و اگر ضرورتهای دین داری و مذهب داری را با شناخت علل قرآنی و عقلی چرایی وجوب دین داری و مذهب داری درست نشناسد...
و اگر بشر این معانی را بطور نظام مند ساده و گویا و منطقی آن چنان که خدا خواسته در ذهن خود جای نداده باشد او هرگز دین داری ومذهب داری را جدی نخواهد گرفت...
و اگر بشر این ارزشها را در ذهن خود بگونه ای نهادینه و زوال ناپذیر نداشته باشد هرگز به دین داری و مذهب داری پایبند نخواهد ماند.
شناختهای فرهنگ اصیل دین داری و مذهب داری قرآنی در آیات محکم و مفصل قرآن این معانی و علل و عوامل و ضرورتها را با تمام حد و مرزها و بایدها و نبایدهای آنها بگونه ای آشکار و سرنشت نشین بیان کرده اند.
---
اگر بشر تعریف دقیقی قرآنی وعقلی از معنای دین داری و مذهب داری را نداشته باشد...
و اگر ضرورتهای دین داری و مذهب داری را با شناخت علل قرآنی و عقلی چرایی وجوب دین داری و مذهب داری درست نشناسد...
و اگر بشر این معانی را بطور نظام مند ساده و گویا و منطقی آن چنان که خدا خواسته در ذهن خود جای نداده باشد او هرگز دین داری ومذهب داری را جدی نخواهد گرفت...
و اگر بشر این ارزشها را در ذهن خود بگونه ای نهادینه و زوال ناپذیر نداشته باشد هرگز به دین داری و مذهب داری پایبند نخواهد ماند.
شناختهای فرهنگ اصیل دین داری و مذهب داری قرآنی در آیات محکم و مفصل قرآن این معانی و علل و عوامل و ضرورتها را با تمام حد و مرزها و بایدها و نبایدهای آنها بگونه ای آشکار و سرنشت نشین بیان کرده اند.
---
اگر بشر تعریف دقیقی قرآنی وعقلی از معنای دین داری و مذهب داری را نداشته باشد...
و اگر ضرورتهای دین داری و مذهب داری را با شناخت علل قرآنی و عقلی چرایی وجوب دین داری و مذهب داری درست نشناسد...
و اگر بشر این معانی را بطور نظام مند ساده و گویا و منطقی آن چنان که خدا خواسته در ذهن خود جای نداده باشد او هرگز دین داری ومذهب داری را جدی نخواهد گرفت...
و اگر بشر این ارزشها را در ذهن خود بگونه ای نهادینه و زوال ناپذیر نداشته باشد هرگز به دین داری و مذهب داری پایبند نخواهد ماند.
شناختهای فرهنگ اصیل دین داری و مذهب داری قرآنی در آیات محکم و مفصل قرآن این معانی و علل و عوامل و ضرورتها را با تمام حد و مرزها و بایدها و نبایدهای آنها بگونه ای آشکار و سرنشت نشین بیان کرده اند.
---
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿آیه ۹۵ سوره مائده﴾
خداوند که مرتکب گناه مذکور در آیه فوق را در حال تکرار گناه به انتقام از او تهدید کرده آیا پذیرفتنی ومعقول است از انتقام برای اصرار پیوسته ی بشر بر تکرار بزرگ ترین گناه علیه خود که در سوره ی لقمان آن را ظلم عظیم نامیده: « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿آیه ۱۳ سوره لقمان﴾ و همچنان : «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا » ﴿آیه ۴۸ سوره نساء﴾ گذشت کند؟؟؟!!!
آیا از سهیم ساختن بندگان مقرب ، که بحکم قرآن بشر اند و به همه ی ناتوانیها و به همه ی نیازها محدود اند ، در ویژگیهای منحصر به خداوند گناهی بزرگ تر وجود دارد؟؟؟!!!
---
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿آیه ۹۵ سوره مائده﴾
خداوند که مرتکب گناه مذکور در آیه فوق را در حال تکرار گناه به انتقام از او تهدید کرده آیا پذیرفتنی ومعقول است از انتقام برای اصرار پیوسته ی بشر بر تکرار بزرگ ترین گناه علیه خود که در سوره ی لقمان آن را ظلم عظیم نامیده: « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿آیه ۱۳ سوره لقمان﴾ و همچنان : «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا » ﴿آیه ۴۸ سوره نساء﴾ گذشت کند؟؟؟!!!
آیا از سهیم ساختن بندگان مقرب ، که بحکم قرآن بشر اند و به همه ی ناتوانیها و به همه ی نیازها محدود اند ، در ویژگیهای منحصر به خداوند گناهی بزرگ تر وجود دارد؟؟؟!!!