از وقتی حسن روحانی ریس جمهور شده انگار آسمان ایران چادر مشکی کشیدند. در تاریخ خلقت ایران زمین هیچ دوره ای به اندازه دوران سیاه و تاریک حسن روحانی نبوده است .روحانی خیانت کار است.تا حسن روحانی هست ایران آشفته و ورشکسته و بدبخت است. نفرین خدا بر جنتی که این جاسوس انگلیس تایید صلاحیت کرد.
سلام ، دوست گرامی فحاشی با اهمال در استفاده از کلمات تفاوت دارد ضمن اینکه غربی ها معلم پا نیستند که مثال آوردید شخصا معتقدم غیر معصوم هرکس به برتری خود بر عموم مردم اعتراف کند به نازلترین درجه انسانیت سقوط کرده است .
با سلام به جناب شیخ.
صد در صد با شما در موارد فوق مواففم. البته که غربی ها معلم ما نیستند ، اما در تولید لغات فنی از ما جلوهستند و همین انگیزه نمونه آوردن از غرب بود. در محتوا مثال دقیقش
را داریم اما زیبا نبود( یک بز که از جوی پرید همه بز ها از جوی می پرند). بهر حال نکته شما را می پذیرم و ان شاءالله تکرار نمی کنم و از توجه جنابعالی بینهایت متشکرم.
در مورد سخن حسین آقا ، قصد توجیح در کار نبود. تلاشی بود تا سخن ایشان را در ظرفی بهتر تقدیم کنم که آنهم نشد.
با تشکر از تذکر شما و التماس دعای خیر
سلام از بنده است ، قصدم بهیچ عنوان نسبت دادن فعل اشتباه به جنابعالی نبود با اینحال تواضع و متانت شما بی شک برخاسته از شخصیت والا و جایگاه علمی شماست اگر سهوا جسارتی شد عفو بفرمایید .
با سلام
ایشان تنها در استفاده از لغت اهمال کرده. در ادبیات غرب هم هست "که مرددم مثل واگن قطار بدون تفکر پشت سر اکثریت حرکت می کنند" ( بند واگن).
نکته ای که از نظر حسین آقا می فهمم این استکه چرا چهار سال اول بدون تحقیق رای دادند و چرا بر اساس تجربه دوره اول مجدداً به ایشان رای دادند. یعنی خلایق هر چه لایق.
نهایتاً با اعتراض شما موافقم چون هم در فرهنگ ایران و هم دین اسلام حسن خلق مقام بالائی است و باید با نرمی با خلق خدای متعال سخن گفت.
سلام ، بزرگوار توجیه کردن فعل زشت از انجام آن مذموم تر است فحاشی به یک ملت اسمش اهمال نیست ضمن اینکه غربی ها معلم ما نیستند که از فرهنگ آنها مثال میاورید .
ترویج تفکر خودرو داشتن ( بعنوان نمونه) ، ترویج مصرف بوده و صحیح نیست. چون داشتن باید بر اساس احتیاج و ضرورت باشد. تربیت فرزندان با تفکر مصرفی عواقب بسیار بدی دارد. کشاورز جوان بجای تولید نان شهر نشین های مولد ذباله ، با مهاجرت به شهر های بزرگ ، خود به کارخانه ذباله سازی می پیوندد و اگر خوش شانس باشد در پمپ بنزین مشغول بکار می شود و نهایتاً خرج و دخلش هم جور نمی شود.
این روند را ترویج میکنند تا درآمدشان از واردات باز هم بیشتر شود ، اما دور شدن از استقلال و بسوی وابستگی رفتن ، در صورت محاصره اقتصادی ، چنان بر ما خواهد رفت که بر آفریقای متمدن و خودکفا در دو سه قرن گذشته می رود.
قبل از انقلاب بعد از یکسال و نیم فرار ، سرباز شدم ، بعنوان افسر وظیفه مامور در کاشمر. جوانی را دیدم بیست و یکی دو سال ِکه شغلش قالی بافی بود. از کار یا از ارث صاحب مالی شده بود و پیکانی نو خریده و خیابان اصلی چند صد متری کاشمر را چندین بار در روز از بالا به پائین و بر عکس با افتخار بیهوده دور می زد.
ترویج ضد فرهنگ مصرف جائی در اسلام ندارد ( افراط و تفریط ) بخصوص در این جنگ سلطانی اقتصادی . شعب ابی طالب را آموزش داده و فرهنگ سازی کنیم. در غیر اینصورت تعددادی از جوانان مستعد را از اردوی آیندگان حزب الله برای لشگر مصرفی تربیت می کنیم.
صد در صد با شما در موارد فوق مواففم. البته که غربی ها معلم ما نیستند ، اما در تولید لغات فنی از ما جلوهستند و همین انگیزه نمونه آوردن از غرب بود. در محتوا مثال دقیقش
را داریم اما زیبا نبود( یک بز که از جوی پرید همه بز ها از جوی می پرند). بهر حال نکته شما را می پذیرم و ان شاءالله تکرار نمی کنم و از توجه جنابعالی بینهایت متشکرم.
در مورد سخن حسین آقا ، قصد توجیح در کار نبود. تلاشی بود تا سخن ایشان را در ظرفی بهتر تقدیم کنم که آنهم نشد.
با تشکر از تذکر شما و التماس دعای خیر
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ میکنی؟
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻧﺠﺎﺗﺖ ﺩﺍﺩﻡ
ﻣﺎﺭ ﮔﻔﺖ:ﻣﮕﺮ نمیدانی که ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﺮﺩ پاسخ داد:ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺣﺮفیست ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟
ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ
ﺑﺤﺚ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺎﺭ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ
ﺁﺧﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪند ﺍﺯ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ضمن قضاوت خواستار کمک بشوند
پس ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍفتادند
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ای ﺭﺳﯿﺪند
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:ﺣﺮﻑ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ
ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:بنشین ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪ ﺯﻻﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﻣﺎﻏﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﭼﺸﻤﻪ ﮔﻔﺖ:ﺩﯾﺪﯼ؟
ﺁﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﺸﻨﮕﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﮐﺮﺩ
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺷست
ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻣﺎﻍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ
ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ تعریف کردند ﻭ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﺎیید ﮐﺮﺩ
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﮔﻔﺖ بنشین ﻭ ﺑﺒﯿﻦ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ی ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﺧﺴﺘﮕﯿﺶ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ را ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ
ﺩﺭﺧﺖ ﮔﻔﺖ:ﺍﯼ ﻣﺮﺩ!ﺩﯾﺪﯼ؟
ﺧﺴﺘﮕﯿﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ی ﻣﻦ رفع کرد
ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﻗﻮﺗﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﺁﺧﺮ ﭼﺮﺍ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ؟
ﭘﺲ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ به رﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ به روباهی ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺯ آن ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺑﺮﻭﺩ
ای ﻣﺮﺩ،ﺗﻮ نیز باید ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺸﯽ
تا من قضاوت ﮐﻨﻢ
ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﺪ
ﺁﺗﺸﯽ ﻣﻬﯿﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺗﺶ ﺑﺒﺮﺩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ:ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻞ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻤﮏ ﻧﻤﻮﺩﻩ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ میکرد،یک ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ آﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﯼ ﻣﺮﺩ،ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺷﮑﺎﺭﯼ ندیدی؟
ﺧﺮﮔﻮﺷﯽ،ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ،ﭼﯿﺰﯼ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﯿﺶ ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﺭﻓﺖ
ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﺎ ﺟﺴﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺁﻣﺪ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻔﺲ میکشید ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺪﯼ اﺳﺖ؟
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﻧﺠﺎﺕ نمیدادم ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘادم!! آری اگر میخواهی بمانی باید مردم رانابود کنی
ایشان تنها در استفاده از لغت اهمال کرده. در ادبیات غرب هم هست "که مرددم مثل واگن قطار بدون تفکر پشت سر اکثریت حرکت می کنند" ( بند واگن).
نکته ای که از نظر حسین آقا می فهمم این استکه چرا چهار سال اول بدون تحقیق رای دادند و چرا بر اساس تجربه دوره اول مجدداً به ایشان رای دادند. یعنی خلایق هر چه لایق.
نهایتاً با اعتراض شما موافقم چون هم در فرهنگ ایران و هم دین اسلام حسن خلق مقام بالائی است و باید با نرمی با خلق خدای متعال سخن گفت.
این روند را ترویج میکنند تا درآمدشان از واردات باز هم بیشتر شود ، اما دور شدن از استقلال و بسوی وابستگی رفتن ، در صورت محاصره اقتصادی ، چنان بر ما خواهد رفت که بر آفریقای متمدن و خودکفا در دو سه قرن گذشته می رود.
قبل از انقلاب بعد از یکسال و نیم فرار ، سرباز شدم ، بعنوان افسر وظیفه مامور در کاشمر. جوانی را دیدم بیست و یکی دو سال ِکه شغلش قالی بافی بود. از کار یا از ارث صاحب مالی شده بود و پیکانی نو خریده و خیابان اصلی چند صد متری کاشمر را چندین بار در روز از بالا به پائین و بر عکس با افتخار بیهوده دور می زد.
ترویج ضد فرهنگ مصرف جائی در اسلام ندارد ( افراط و تفریط ) بخصوص در این جنگ سلطانی اقتصادی . شعب ابی طالب را آموزش داده و فرهنگ سازی کنیم. در غیر اینصورت تعددادی از جوانان مستعد را از اردوی آیندگان حزب الله برای لشگر مصرفی تربیت می کنیم.