قصه عاشقی ما | همسفر بهشت


کمتر کسی تو دنیا هست که بدش بیاد همه چیز رو حاضر و آماده بهش تقدیم کنن و بدون کوچکترین تلاش و زحمتی یه شبه صاحب همه چیز بشه ولی واقعیت اینه که حس رضایت درونی با به دست آوردن و تلاش برای به دست آوردن تو آدم تجلی میکنه.


+ 
9

- 
0
ارسال در 1400/6/28 ساعت 15:27 2021-9-19 15:27:54
محسن
توسط محسن


عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • با عرض سلام و تبریک بهر دوی این عزیزان و دعا برای تربیت نسلی موفق و سرفراز همچون خودتان.
    نکته ای که اغلب از زیر چشم دور مشیه اینکه ...
    این خواهر عزیز دو بار در مورد اعتماد خودش به آقا مهدی اشاره کرد. سئول اینکه چه امری موجب اعتماد این آقا به این خانم شد؟
    چند سال پیش دعوت شدیم برای خواستگاری. معلوم شد که این دو مدتها با هم آشنا هستند و حتی خانواده دختر بار ها پذیرای این جوان. در طی یکی دو ساعتی که آنجا بودیم پدر خانواده مرتباً این جوان را سین ج می کرد. برای م عجیب اومد و برای حمله به چهارچوبِ تفکریِ حاکم ، شروع کردم از خانم سئول کردن که آیا نقشه ای برای آینده داری ؟ می خوای فوراً مادر بشی یا چند سال بعد یا هرگز ؟ خانه داری یا مشتاق کار کردن در خارج از خانه( بخوانید اداری شدن چون تعداد اندکی در ایران " کار " مفید می کنند ) ... آن شب به نتیجه ای نرسیدیم و حتی شیرنیِ سفارشیِ بزرگی که این مرد جوان با مشکلات تهیه کرده و تقدیم کرده بود ، توسط صاحب خانه باز نشد.
    خلاصه شنیدم که ازدواج کردند و بعداً جدا شدند و ... تنها خاصیت این همه برو بیا این بود که فهرست آمار اشتباهات ، بعلت در هم آمیختگی عوامل فرهنگی و ضد فرهنگی و وارداتی باز هم در ایران اسلامی طولانی تر شد.
    خانم سنتی ایران مسئول خانه و تربیت فرزندان بود. و مرد مسئول ... حالا خانم در خانه مشغول نیست اما انتظارات ش از مرد همان انتظارت خانم سنتی از مرد سنتی است. یعنی ما در مرحله ای قاراشمیش فرهنگی/ اجتماعی هستیم( راستی همین کلمه قاراشمیش ارمنی / ترکی و شاهد این مدعا است) ، بجای قاراش میش شتر گاو پلنگ را استفاده کنید.
    در زمان شوروی سابق ظاهراً عده ای که آنان را گاوچرون می نامم از ینگه دنیا به مسکو رفتند. در زمان ورود به ساختمان طبق اتیکت معمول غرب ، یکی در را برای خانم روسی باز می کند و راه را باز می گذارد. خانم روسی در پاسخ می گوید که ما برابر هستیم و لذا این نماد اتیکت غرب در اینجا مردود است. منظور اینکه خانم های ما باید تصمیم بگیرند که خانم هستند یا در رقابت با آقایان ؟ محصول هستند یا انسان ؟ تربیت کننده نسل آتی هستند یا مسئول خرید وسائل خانگی و تزئینی که حتی نیازی به آنها نیست؟
    در مورد تجربه این نگارنده ، پدر خانم در خانه اجاره ای بود با پنج فرزند ولی خانه بنام دخترش می خواست! شاید جوان در آن لحظه متوجه این تناقضات نباشد یا تصور کند که می تواند تحمل کند و یا اینکه می تواند بتنهائی ساختار مسلط بر رفتار دیگران را تغیر دهد و بسیاری احتمالات دیگر ، اما در جامعه عملا می بینیم که فاصله نسل ها بیشتر ، مو سفیدان در خانه سالمندان می پوسند و تجربیات آنان منتقل نمی شود و لذا ملت فرهنگ باخته ضعیفتر و امت در اقلیت باقی خواهد ماند.