مخلوق بدون خالق، تحقق ندارد ؛ یعنی اینطور نیست که مخلوق جایی باشد که خالق نباشد ولی با لحاظ غیریّت و دوئیت و تفاوت کُنهِ خالق با مخلوق
و با لحاظ اینکه مخلوق هیچگونه اتصال و چسبندگی و آمیختگی با خالق ندارد آنطوریکه در مخلوقات با همدیگر این حالات وجود دارد؛
زیرا خالق ترکیب و اجزاء و کیفیت ندارد تا اتصال و آمیختگی و چسبندگی همانند مخلوقات آنطور که در مثال آتش و گرما و نور گفتید با او تصوّر بشود؛ که گرما و نور مراتب نازله آتش و صادر شده از آتشند نه اینکه چیزی به تمام حقیقت متفاوت از آتش باشند؛
و معصوم چه بحق فرموده: من شبه الله بخلقه فهو مشرک(آنکس که خداوند را به مخلوقاتش تشبیه کند مشرک است)
و با اینکه که مخلوق در موجودیّت و تغییر و تحولاتش مستقل از خالق نیست و مربوط محض به خالق است؛ همان خالق که اجزاء و کیفیت و ترکیب ندارد
و این مربوط بودن محض مخلوق به خالق اختیار را از مخلوقاتی مانند انسان و جن هم سلب نمیکند تا جبر در کار باشد
و با لحاظ اینکه مخلوق هیچگونه اتصال و چسبندگی و آمیختگی با خالق ندارد آنطوریکه در مخلوقات با همدیگر این حالات وجود دارد؛
زیرا خالق ترکیب و اجزاء و کیفیت ندارد تا اتصال و آمیختگی و چسبندگی همانند مخلوقات آنطور که در مثال آتش و گرما و نور گفتید با او تصوّر بشود؛ که گرما و نور مراتب نازله آتش و صادر شده از آتشند نه اینکه چیزی به تمام حقیقت متفاوت از آتش باشند؛
و معصوم چه بحق فرموده: من شبه الله بخلقه فهو مشرک(آنکس که خداوند را به مخلوقاتش تشبیه کند مشرک است)
و با اینکه که مخلوق در موجودیّت و تغییر و تحولاتش مستقل از خالق نیست و مربوط محض به خالق است؛ همان خالق که اجزاء و کیفیت و ترکیب ندارد
و این مربوط بودن محض مخلوق به خالق اختیار را از مخلوقاتی مانند انسان و جن هم سلب نمیکند تا جبر در کار باشد