ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
-
پدرم میگه زمان شاه دیوث وموقعی که من جوون بودم و یکی دوبار اونم به اصرار رفیق ناباب و عوضی که منو کشوندن به یه محله ی بدنامی که اسمش شهرنو بود رفتم و از صدتا سگ پشیمونتر شدم که اخه مگه جای من اونجا بودو دیگه هیچ جا برا تفریح و تماشا نبود که منو کشندون اونجا ,بهر حال همون اول درب چشمم به یه آجان افتاد و یه ادم پشم و مو و ریشو سیبیل و خلاصه هپلی تموم خورد که یه قوطی که سیم سیاه بود و نمیدونم قوطی چی بود دورشو سوراخ سوراخ کرده بود و توشم گویا ذغال سرخ شده بودو یه سیمم یهش جا دسته وصل کرده بودو اسفند میریخت توشو دود میکردو از واردین و خارجین پول صدقه میگرفت چیزی که خیلی منو بخودش جلب کردو درس عبرتم شد این جمله بود که همینطور که اون قوطی رو دور سر اجانه میچرخوند و بلا دور بلا دور میگفت گفت خدا سایه ی شما و شاهو از سرما دور نکنه که اگه شماهام نباشین این ........ شده ها همین چندرغاز پولی ام که از خلق الله میگیریم با زور از ما تلکه میکنن و لختمون میکنن . نتیجه و مغز حرفم ! یعنی اونم با اوحالو روزش فهمیده بود مملکت رو کیا نگه میدارن و دعا گو بودو غیرتش بهش میگفت تعصب داشته باشه به مملکتش , این حسن فریدون تموم دیوث روی اون ادمو از پشتو رو سفید کرده البته از وطنفروشی که دین فروشیش دیگه بماند . یعنی اخر اخر هرچی بی ناموسو دیوث و هرچی ادم کشدار هست رو بازوبند کاپیتانی به بازوش بسته .
-
پدرم میگه زمان شاه دیوث وموقعی که من جوون بودم و یکی دوبار اونم به اصرار رفیق ناباب و عوضی که منو کشوندن به یه محله ی بدنامی که اسمش شهرنو بود رفتم و از صدتا سگ پشیمونتر شدم که اخه مگه جای من اونجا بودو دیگه هیچ جا برا تفریح و تماشا نبود که منو کشندون اونجا ,بهر حال همون اول درب چشمم به یه آجان افتاد و یه ادم پشم و مو و ریشو سیبیل و خلاصه هپلی تموم خورد که یه قوطی که سیم سیاه بود و نمیدونم قوطی چی بود دورشو سوراخ سوراخ کرده بود و توشم گویا ذغال سرخ شده بودو یه سیمم یهش جا دسته وصل کرده بودو اسفند میریخت توشو دود میکردو از واردین و خارجین پول صدقه میگرفت چیزی که خیلی منو بخودش جلب کردو درس عبرتم شد این جمله بود که همینطور که اون قوطی رو دور سر اجانه میچرخوند و بلا دور بلا دور میگفت گفت خدا سایه ی شما و شاهو از سرما دور نکنه که اگه شماهام نباشین این ........ شده ها همین چندرغاز پولی ام که از خلق الله میگیریم با زور از ما تلکه میکنن و لختمون میکنن . نتیجه و مغز حرفم ! یعنی اونم با اوحالو روزش فهمیده بود مملکت رو کیا نگه میدارن و دعا گو بودو غیرتش بهش میگفت تعصب داشته باشه به مملکتش , این حسن فریدون تموم دیوث روی اون ادمو از پشتو رو سفید کرده البته از وطنفروشی که دین فروشیش دیگه بماند . یعنی اخر اخر هرچی بی ناموسو دیوث و هرچی ادم کشدار هست رو بازوبند کاپیتانی به بازوش بسته .