جوانها همه بیکار علی برکت الله کارخانه ها همه تعطیل علی برکت الله کشاورزان همه بی سم وکود علی برکت الله . جیب روحانی و باندش پرپول علی برکت الله. مردها شبها توخونه جلوی زن وبچه هاشون شرمنده وخجل ازبی پولی وفقر ونداری علی برکت الله. فساد وپارتی بازی مشهود علی برکت الله .
مسئولها را کی انتخاب می کنند؟؟ دمون دیگه... اگر به اینها رأی ندهیم که نمی آید سوارمون شوند... اگر کمی در هنگام رأی دادن احساس مسئولیت کنیم و با تحقیق رای دهیم ضربه کمتری ب کشور و خودمون می زنیم...خودمون به افراد سودجو رأی می دهیم خودمون هم از دستشون می نالیم و همش احساس بدبختی می کنیم... خدا وضعیت قومی را تغییر نمی دهد تا خودشون تصمیم بگیرند عوض شوند
اسحاق جهانگیری که سند خفت بار 2030 را امضا کرده تا اجرایی شود به طور واضح و از زبان خودش در مناظرات اعتراف کرد من در دهه 60 چپ بودم و الان هم اصلاح طلبم...
همان آدمها امروز کسانی هستند که حاضرند در مقابل کمپانیداران و سرمایهداران صهیونیستی فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستی، به افراطیترین ایده دست راستىِ اقتصادی متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُری مسلکی است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهای تجدیدنظرطلب در برخی از دستگاههای گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر میرسانند؛ هرجا و در هر نقطهای باشند، ضرر میرسانند. یکی از آسیبهای ما این است.
نسان اگر زندگی سیاسی بعضی افراد را از اوّلِ انقلاب تا بهحال نگاه کند، میبیند ملغمه عجیبی از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایی به این اکتفا نمیکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی» بگویند. میگفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما میگفتیم شوروی سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلی دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! میگفتند شما محافظهکار و سازشطلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانی هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهی کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویی کردیم؛ ما را ببخشید! بعضی از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روی تندیهای بیرویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادیای مطرح میکردند که انسان شاخ درمیآورد! میگفتیم اینها کجایش اسلامی است؟ میخواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستی را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضی از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهای بدی هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمیکنم، ما در شورای انقلاب - سالهای 57 و 58 - قانونی داشتیم که سرمایهداران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانی بودند که سرمایههای آنها از طریق نامشروع و غیرقانونی به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند (ج) کسانی بودند که سرمایههای آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهای کلانی از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها میبایست وامهای خود را ادا میکردند. اگر ادا میکردند، کارخانهها مال خودشان میشد؛ اما اگر پرداخت نمیکردند، کارخانههای آنها تصرّف میشد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهی مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنی کارخانهای که میشد صاحب آن بدهکاریاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بیکار نباشند، میخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهداری افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانی هستند که حاضرند در مقابل کمپانیداران و سرمایهداران صهیونیستی فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستی، به افراطیترین ایده دست راستىِ اقتصادی متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُری مسلکی است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهای تجدیدنظرطلب در برخی از دستگاههای گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر میرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر میرسانند؛ هرجا و در هر نقطهای باشند، ضرر میرسانند. یکی از آسیبهای ما این است.
مگه شماها دشمنید؟
...لخت...تواستلخ....خخخخخ....علی برکت الله