در خانواده ای متولد شدم که به لحاظ باورهای دینی، ضد رژيم پهلوی بودند. رفته رفته هرچه بزرگتر شدم با سیاست آشنا و علاقه ام به مرحوم امام خمینی عمیق و عميقتر و به كسانی كه مسير امام را نمی پیمودند، کمتر می شد و قضاوت خوبی نسبت به آن ها نداشته، حساسيتم نسبت به آنها هر روز بیشتر می شد.
آنچنان شیفته امام خمینی بودم که هر فکر و عمل متفاوت با حرکت امام را باطل و ناشی از هوی و هوس و یا ترس و بزدلی و یا رفاه طلبی و یا ارتباط با رژیم شاه می دانستم و امثال من هم در میان طلاب و روحانیونی که به سیاست سرک می کشیدند کم نبود. صفر و صدی می اندیشیدیم. همه ی خوبیها را در مرحوم امام خمینی می دیدیم و در مقابل، همه ی اشتباهات و تاریکی ها را در علما و مراجعی که با نظرات امام زاویه داشتند جستجو می کردیم.
بر اين باور بوديم كه مگر وضعيت فساد و تباهی را در جامعه و دستگاه سلطنت نمی بينند؟ چرا سخنی نمی گويند؟ چرا مراجع نجف سكوت كرده اند؟ اگر يك روحانی در مسير امام گام بر نمی داشت، می گفتیم می ترسد نان و آبش به خطر بيفتد، آن كسی كه از به خطر افتادن نان و آب خودش نمی ترسد، آیت الله منتظری است كه در تبعید، در برفها زمين خورده و پايش شكسته و یا در زندان تحت شکنجه قرار گرفته است. رفتار مرحوم آیتالله منتظری را با ديگران مقايسه می كرديم و معتقد بودیم اين آقايانی كه در حوزه ها نشسته اند و از امام حمايت نميكنند، رفاه طلب هستند و به مرور از آن ها فاصله ميگرفتيم. بنا نداشتيم كه تحليل ديگری از سخن و رفتار آنها داشته باشيم. زندگی شان را با زندگی امام خمینی و مرحوم آیت الله طالقانی و دیگر زندانیان سیاسی قياس ميكرديم، چون اصل را بر مبارزه با رژيم پهلوی به رهبری امام می دانستيم. تحليل ما اين بود كه همه، به خصوص روحانيون، بايد انقلابی و حامی انديشه و روش امام خمينی باشند و كسی كه زندگی آرام و بدور از ناملايمات سياسی را برای خود جستجو می کند، نمی تواند مبارزه كند. حتی نسبت به آنها که جنبه استادی نسبت به امام داشتند و لکن مشی آنها با امام متفاوت بود همچون مرحوم آیتالله العظمی بروجردی -رضوان الله تعالی علیه- هم معترض بودیم. (خاطرم هست که استاد ما در مباحث علمی که هیچگونه ارتباطی به سیاست نداشت، چنانچه میخواست نظرات فقهی امام را نقد کند ما در مقام پاسخ بر میآمدیم و چنانچه میخواست نظرات معارضین امام را تأیید کند با او محاجه میکردیم) و در این راستا متأسفانه چه سخنان دور از انصاف که نمی گفتیم و رفتارهای نامناسبی كه نسبت به اين بزرگواران نداشتيم.
امام در یکی از سخنان خود در قبل از پیروزی انقلاب، تأکید کردند که از بی احترامی به مراجع دوری کنید و ما -متأسفانه- برای توجیه کار خود می پنداشتیم امام باید همین گونه توصیه کند و ما هم باید به کار و روش خود ادامه دهیم و چه بسا در جمع مدعیان طرفداری از امام، افرادی بودند که برای برخی شخصیت های معارض با امام، پرونده جعل کردند.
با گذشت زمان و به مرور فهمیدم:
۱- مطلق انگاری چه مثبت و چه منفی آن اشتباه است.
۲- قضاوت نسبت به عملکرد دیگران کاری بسیار مشکل و پیچیده است و لذا امروز هم نمی توانیم نسبت به عملکرد گذشتگان به راحتی نیت خوانی کرده، حمل به صحت و یا فساد کنیم.
۳- بپذیریم که همه یکسان فکر نمی کنند؛ دیدگاه ها و برداشت ها و جمع بندی ها و نتیجه گیری ها نسبت به مسائل میتواند متفاوت باشد.
۴- لزومی ندارد هر کس با ما نیست، عقد اخوت با دشمن ما بسته باشد.
۵- لزومی هم ندارد هر کس مانند ما نمی اندیشد و یا عملکرد متفاوتی دارد، دچار هوی و هوس و عافیت طلبی و ده ها اتهام دیگر باشد.
۶- بهتر بود پس از پيروزی انقلاب اسلامی، هم از آغاز تا به امروز، با منتقدان و مخالفان، چه در لباس روحانيت و چه دانشگاهی و چه سایر اقشار؛ با گذشت و سعه صدر بيشتر رفتار مي شد.
۷- افراط در همه موارد انسان را از جاده انصاف خارج کرده، موجبات خسران را فراهم می کند حتی در حبّ و بغض که "حُبّ ٌ الشَّیءِ یُعمی و یُصِمّ"، علاقه به چیزی، انسان را کور و کر میکند و درک واقعیات را از او می گيرد.
مدت ها است به فکر فرو رفته و از برخی حلالیت طلبیده ام، لکن برخی دیگر چشم از جهان فرو بسته اند و دیدار ما با آنها به روز حساب موکول گردید. امید که بار اخروی ما به ویژه در ارتباط با بندگان الهی سنگین نباشد. ان شاءالله
حرف آخر اینکه کسی که طرفدار هر کدام از مسئولان نظام هست نباید به خاطر علاقه زیاد,تحمل انتقاد بقیه نسبت به اون شخص رو نداشته باشه.
مثلا بنده هروقت انتقادی به رهبری داشتم (مخصوصا تو جمع دوستان سپاهی,ارزشی و اینها) همش برچسب غرب زده و نوکر آمریکا به من و هم فکرهام زدن.چون تفکر اینها صفر و صدی هست.
این قضیه فقط در مورد ارزشی ها نیست.خیلی جاها طرفدارای همین روحانی هم تحمل انتقاد به شخص رییس جمهور رو ندارند
خدایا از شما میخواهم دست کسانی را که حرف این سید گرانقدر را گوش نمی دهند و با پز روشنفکری این همه هزینه رو دست مردم بیچاره برای مذاکره با غرب میگذارند و بعد از این همه هزینه به حرف روز اول این سید بزرگوار میرسند را از این مملکت کوتاه کن. خدایا این بزدلان سیاسی و این دست و صورت نشسته های بدون آب و صابون را از حریم مقدس ولایی مردم دور کن.
"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ - اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره اى از گمانها گناه است." سوره مبارکه حجرات آیه شریفه ۱۲
در خانواده ای متولد شدم که به لحاظ باورهای دینی، ضد رژيم پهلوی بودند. رفته رفته هرچه بزرگتر شدم با سیاست آشنا و علاقه ام به مرحوم امام خمینی عمیق و عميقتر و به كسانی كه مسير امام را نمی پیمودند، کمتر می شد و قضاوت خوبی نسبت به آن ها نداشته، حساسيتم نسبت به آنها هر روز بیشتر می شد.
آنچنان شیفته امام خمینی بودم که هر فکر و عمل متفاوت با حرکت امام را باطل و ناشی از هوی و هوس و یا ترس و بزدلی و یا رفاه طلبی و یا ارتباط با رژیم شاه می دانستم و امثال من هم در میان طلاب و روحانیونی که به سیاست سرک می کشیدند کم نبود. صفر و صدی می اندیشیدیم. همه ی خوبیها را در مرحوم امام خمینی می دیدیم و در مقابل، همه ی اشتباهات و تاریکی ها را در علما و مراجعی که با نظرات امام زاویه داشتند جستجو می کردیم.
بر اين باور بوديم كه مگر وضعيت فساد و تباهی را در جامعه و دستگاه سلطنت نمی بينند؟ چرا سخنی نمی گويند؟ چرا مراجع نجف سكوت كرده اند؟ اگر يك روحانی در مسير امام گام بر نمی داشت، می گفتیم می ترسد نان و آبش به خطر بيفتد، آن كسی كه از به خطر افتادن نان و آب خودش نمی ترسد، آیت الله منتظری است كه در تبعید، در برفها زمين خورده و پايش شكسته و یا در زندان تحت شکنجه قرار گرفته است. رفتار مرحوم آیتالله منتظری را با ديگران مقايسه می كرديم و معتقد بودیم اين آقايانی كه در حوزه ها نشسته اند و از امام حمايت نميكنند، رفاه طلب هستند و به مرور از آن ها فاصله ميگرفتيم. بنا نداشتيم كه تحليل ديگری از سخن و رفتار آنها داشته باشيم. زندگی شان را با زندگی امام خمینی و مرحوم آیت الله طالقانی و دیگر زندانیان سیاسی قياس ميكرديم، چون اصل را بر مبارزه با رژيم پهلوی به رهبری امام می دانستيم. تحليل ما اين بود كه همه، به خصوص روحانيون، بايد انقلابی و حامی انديشه و روش امام خمينی باشند و كسی كه زندگی آرام و بدور از ناملايمات سياسی را برای خود جستجو می کند، نمی تواند مبارزه كند. حتی نسبت به آنها که جنبه استادی نسبت به امام داشتند و لکن مشی آنها با امام متفاوت بود همچون مرحوم آیتالله العظمی بروجردی -رضوان الله تعالی علیه- هم معترض بودیم. (خاطرم هست که استاد ما در مباحث علمی که هیچگونه ارتباطی به سیاست نداشت، چنانچه میخواست نظرات فقهی امام را نقد کند ما در مقام پاسخ بر میآمدیم و چنانچه میخواست نظرات معارضین امام را تأیید کند با او محاجه میکردیم) و در این راستا متأسفانه چه سخنان دور از انصاف که نمی گفتیم و رفتارهای نامناسبی كه نسبت به اين بزرگواران نداشتيم.
امام در یکی از سخنان خود در قبل از پیروزی انقلاب، تأکید کردند که از بی احترامی به مراجع دوری کنید و ما -متأسفانه- برای توجیه کار خود می پنداشتیم امام باید همین گونه توصیه کند و ما هم باید به کار و روش خود ادامه دهیم و چه بسا در جمع مدعیان طرفداری از امام، افرادی بودند که برای برخی شخصیت های معارض با امام، پرونده جعل کردند.
با گذشت زمان و به مرور فهمیدم:
۱- مطلق انگاری چه مثبت و چه منفی آن اشتباه است.
۲- قضاوت نسبت به عملکرد دیگران کاری بسیار مشکل و پیچیده است و لذا امروز هم نمی توانیم نسبت به عملکرد گذشتگان به راحتی نیت خوانی کرده، حمل به صحت و یا فساد کنیم.
۳- بپذیریم که همه یکسان فکر نمی کنند؛ دیدگاه ها و برداشت ها و جمع بندی ها و نتیجه گیری ها نسبت به مسائل میتواند متفاوت باشد.
۴- لزومی ندارد هر کس با ما نیست، عقد اخوت با دشمن ما بسته باشد.
۵- لزومی هم ندارد هر کس مانند ما نمی اندیشد و یا عملکرد متفاوتی دارد، دچار هوی و هوس و عافیت طلبی و ده ها اتهام دیگر باشد.
۶- بهتر بود پس از پيروزی انقلاب اسلامی، هم از آغاز تا به امروز، با منتقدان و مخالفان، چه در لباس روحانيت و چه دانشگاهی و چه سایر اقشار؛ با گذشت و سعه صدر بيشتر رفتار مي شد.
۷- افراط در همه موارد انسان را از جاده انصاف خارج کرده، موجبات خسران را فراهم می کند حتی در حبّ و بغض که "حُبّ ٌ الشَّیءِ یُعمی و یُصِمّ"، علاقه به چیزی، انسان را کور و کر میکند و درک واقعیات را از او می گيرد.
مدت ها است به فکر فرو رفته و از برخی حلالیت طلبیده ام، لکن برخی دیگر چشم از جهان فرو بسته اند و دیدار ما با آنها به روز حساب موکول گردید. امید که بار اخروی ما به ویژه در ارتباط با بندگان الهی سنگین نباشد. ان شاءالله
مثلا بنده هروقت انتقادی به رهبری داشتم (مخصوصا تو جمع دوستان سپاهی,ارزشی و اینها) همش برچسب غرب زده و نوکر آمریکا به من و هم فکرهام زدن.چون تفکر اینها صفر و صدی هست.
این قضیه فقط در مورد ارزشی ها نیست.خیلی جاها طرفدارای همین روحانی هم تحمل انتقاد به شخص رییس جمهور رو ندارند