همیشه همین طور بوده صاحبان قدرت و سیاست میخورن میچاپن گند میزنن به مملکت بعد اخرش یه قربانی پیدا میکنن که ااا همش تقصیر این بود کل سیستم مشکل نداره.حالا گور بابای کارگر که میخواد سر سفرش چی بذاره با این مملکت.خاک تو سر کسی که دیگه گول این حرفارو بخوره
خطاب به آقایان در مورد رهبری دوره ای
این که کدیور صحبت از رهبری دوره ای می کند به عنوان یک دموکراسی خواه امری طبیعی است چرا که این امر برای جلوی تمرکز قدرت و خطر استبداد را در یک فرد بدون محدودیت دوره ای حتی در صورت انتخاب مجدد لازم است به همین دلیل ادوار ریاست جمهوری هم دو دوره ای است و در همین مجلس یازدهم قانون تصویب شد که برای نمایندگان مجلس هم که چنین محدودیت را نداشتند به سه دوره متوالی محدود کردند و نمایندگان مجلس هشتم و قبل تر از آن که بیش از سه دوره متوالی نماینده اند در انتخابات مجلس آینده دیگر حق نامزد شدن را ندارند . در روسیه هم پوتین پس از دودوره نتوانست در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و رفیقش مدودف روی کار آمد و پس از او دوباره نامزد شد و رای آورد . پس محدودیت ادوار این مسئولیت های انتخابی امری عقلانی و برای جلوگیری از استبداد است .
اما در مورد ولایت فقیه مشکل این است که پیدا کردن یک ولی فقیه جدید حتی پس از گذشت بیست سال هم کار سخت و دشواری است . همین آیت الله خامنه ای رهبر فعلی علی رغم مشروعیت مردمی و سابقه اجرایی اش به عنوان رئیس جمهور بر خلاف قانون اساسی در حالی که ابتدایی ترین شرط یعنی فقیه و مجتهد بودن را نداشت و یک حجت الاسلام ساده بود با تدبیر و عمل گرایی مرحوم هاشمی رفسنجانی روی کار آمد .جالب است که ادعا هم می کنند انتخاب غیر قانونی ایشان به رهبری جمهوری اسلامی در عرض یک روز پس از مرگ امام خمینی در حالی که اصلا فقیه و مجتهد یعنی ابتدایی ترین شرط ولایت فقیه را نداشت نشان از اقتدار نظام دارد !!!!
در مورد این ماجرای فضاحت بار انتخاب رهبر فعلی جمهوری اسلامی اتفاقا کدیور در کتاب ابتذال مرجعیت شیعه مفصل توضیح داده است .
همین سه سال پیش هم چند تن از اعضای مجلس خبرگان گفته بودند که باید فکر پس از ایشان را بکنیم .به هرحال جناب آقایان رهبر عظمایتان سنش هشتاد سال است و اگر مثل جنتی باشد به هر حال نهایتا یک و نیم دهه دیگر در خوش بینانه ترین حالت باشد پس از آن چه می کنید ؟ شما دربین نسل اول انقلاب نه کسی را دارید که کاریزمای او را داشته باشد و نه بر سر چنین شخصی اجماعی بین نیروهای انقلاب وجود دارد ؟ و اگر آن طور که برخی از نیروهای مخالف این نظام یا به قول شما ضد انقلاب میگویند پس از آیت الله خامنه ای نظام دچار سقوط و فروپاشی سریع نشود حداقل دچار بحران و مشکل بزرگی به خاطر این خلاء رهبری شده و نظام جمهوری اسلامی به شدت تضعیف می شود .
سلام برادر شهید باهنر در زمان حضرت علی هم قرآنها رو بر سر نیزه گرفتن وگفتن با معاویه صلح کنیم وقتی نیرنگ معاویه رودرک کردن به حضرت علی گفتن باید توبه کنی
سلام برادر شهید باهنر در زمان حضرت علی هم قرآنها رو بر سر نیزه گرفتن وگفتن با معاویه صلح کنیم وقتی نیرنگ معاویه رودرک کردن به حضرت علی گفتن باید توبه کنی
این آقای باهنر می فرمایند.اصول گرایان بطول درصدنفر حساب کنی بیست درصد اول تندروها هستند اگر بکویی کلاه بیاورید سر می آورند.سی درصد آخر محافظه کاران هستند.با همین فرمان برو جلو حساب کن اصلاح طلبان را ...پس این مسئولین که صادقانه درطول چهل سال همراه بامردم برای انقلاب زحمت کشیده اندوهمیشه کوش به فرمان رهبری بودند.اصول گرا بودند یا اصلاح طلب, پس اینها فقط ولایتمدارواقعی بودند وابسته به هیچ گروهی نبودند...
به پیر به پیغمبر به هرچی که قبول دارین قسم
ما تو این کشور زندگی میکنیم و همه میدونیم شرایط در حکمت جوری هست که بدون اجازه رهبری
هیچ کس حق انجام هیچ کاری رو نداره مخصوصا سیاست خارجی و امنیتی رهبری که فرمانده کل قوا هست مگه میشه مسولیتش محدود باشه
قوایی که هر کدوم دارای ارگانهای اطلاعات و امنیت هست و هر چیزی باید زیر ذره بین اونا عبور کنه
و سپاهی که (خارج از حرکت های سیاسی و اقتصادی و نظامی داخلی )داره فرا مرزی عمل میکنه و کلیه شرایط منطقه و جهان رو سعی میکنه زیر نظر داشته باشه و به فرمانده خود گذارش میده
اگه برجام تو اون موقعیت به اوجبات تبدیل نشده بود هیچ چراغ سبزی به دولت برای مذاکره نشون داده نمیشد
اگه فکر میکنید قبول اشتباهات براتون سخته
میخواید من تمام مشکلات کشور رو گردن بگیرم
این البته ناشی از عدم آگاهی جنابتونه وگرنه حداقل در دوره همین عالیجناب ریش نقره ای مخالفت با اجرای سند بیست سی که از جانب رهبر بیان شد و الان داره چراغ خاموش اجرا میشه مشتی نمنوه خرواره
مذاکره با آمریکا به خواست اکثریت تبدیل شده بود، حالا که رهبر برخلاف خواست خودش به خواسته مردمش احترام گذاشته و قبول کرده، شده مقصر؟ لابد حضرت علی هم در ماجرای حکمیت مقصره!
مردم فقط موج سوارند و بس!
قدرت استدلال و آنالیز سیاسی در چنین سطوحی کار این مردم (مردم روزگار ما در ایران) نیست!
مردم به مرتبه استعداد در فاعلیت رسیدنشان به اوج حماقت برای حاکمیت ها عزیزند و بس...
البته این امر فرامکانی و فرا زمانی کاملا جهانی است!
مردم همان مردم ماجرای کودتای ۲۸ مردادند که صبح زنده باد مصدق گفتند و عصر مرگ بر او!
حالا من میپرسم آیا منطقیه که رهبر در جایگاه ولی فقیه، دنباله روی مردم باشه...؟؟؟؟
اصلا اگر مردم بلنگند امروز ، با وجود ولی فقیه که سیاق منتخب همین مردم طی انقلاب بوده، جای شکایته از رهبری که مردمش گمراهند!
آن هم مردمی که روزگار نه چندان دوری با خون خودش حاکمیت الله و ولایت فقیه رو به جان و دل دعوت داشته!
به خدا زشته مردم رو طی سیاست های مکمله سوار موج می کنند و در آخر تمام قصور رو به گردن اونها میاندازن!
ضمن تفرقه و هزار رنگ کردن مردم.. بدبختشون. میکنن بعد هم میگن خودتون خواستید!!!!
این مملکت با اینچنین سیاست یک مستعمره است و حاکمیتش... واویلا....
من حرف باهنر رو باور کردم. چون اگر لازم بود آقا جوابش رو بعد از پخش جهان آرا می داد.
باورش آسونه به جهت منطق... مگر اینکه ما در نفس خودمون یه جور لجاجت خاصی داشته باشیم که اصرار کنیم فقط یه عده مقصرن... نه همه...!
اصلاً اگه از من بپرسن می گم هیچکس مقصر نیس. این هم یه ترکمانچای پیشرفته و فانتومی بود که باید میشد دیگه... بابا ... اینجا ایرانه... با نمودار تاریخی پیوسته پر تنش که محض رضای کل بچه انقلابیای همۀ تاریخ وجودش، یک روز خوش استقلال رو ندیده!!!!!!!!!!!!!
میدونم نمیذارید کامنتمو... یه نفر هم بخونه ولو به لجاجت ادراک کافیه.. به لجبازی من واسه گفتنش در... ؛))
کامنتت گذاشته شد و من بدون لجاجت خوندم در همون سخنرانی رهبر بدون لجاجت تعم بفرمایید جوابتون نهفته است من الله توفیق ضمن اینکه رهبر وظیفه نداره هرکی از هر گوشه ایی بلند شد زری زد بپره جلوش جواب بده
عزیزم¡
ما هم وظایف جانبی به رهبر محول نمیکنیم!
اما وظیفه رهبری در دو قسم مستتر مونده!
یکی راهبری پرمایه ی اهالی حاکمیت که پشت پرچم اسلام موضع دارند!
دوم آگاه سازی مبتنی بر صداقت و شفافیت برای حداقل پرسشگران از اسلوب سیاست های جانبداری شده!
در اون برنامه از جهان آرا تماما حق با باهنره!
این رو از این جهت نمیگم که شخص ایشون رو در تمام قواره تفکر و عمل یا حتی جایگاهش قبول داشته باشم (که مژگان خودم رو خم باور ندارم)... بلکه فقط به این دلیل که مثل روز روشنه ماجرای "بی چارگی" ایران در ورود و تن دهی به خفت برجام! فقط جهت زایل نشدن بیش از حد غرور ملی به مردم دروغ گفته شد!
اگر نه امثال یامین پور و ثابتی هم خوب درسشون رو بلدن... خوب کارشون کار سیاسته...
بدبخت مردم فلک زده...
امان از پرده همیشه نمایان خیمه شب بازی سیاست!
در مملکت گند و کثافتکاری به راه میندازند و انرا در تاریخ بینظیر میدانند و از اب خوردن حرف میزنند و گروهی از مردم را به خیابان میکشند تا رقاصی کنند و بی حیایی و با تکبر و بیشرمی به مومنین توهین میکنند و انها را به جهنم حواله میدهند و کاری به رهبری ندارند ولی وقتی بوی گند کثافتکاریشان به هوا رفت و ابرویشان رفت انوقت همه را به گردن رهبری میندازند . مانند همان خوارج که حضرت علی را مجبور به حکمیت کردند ولی بعدا که بوی گند کثافتکاریشان بلند شد با کمال بیشرمی و وقاحت به حضرت علی گفتند به خاطر اشتباه باید توبه کنی . امثال باهنر همان خوارج هستند در زمانی دیگر و تیپی دیگر .
راز مگوی ماجرای ۱۵ مرداد ۶۸، روز حیاتیِ تاریخ ایران
چرا هر ۱۰ سال، یک فتنه
محسن کدیور پس از نهم دی ماه سال۸۸، راز مهمی را افشا کرد. که به ماجرای رفراندوم برای تغییر قانون اساسی در ۶ مرداد ۶۸ بازمیگردد. وی که همراه با چهار تن دیگر (سروش، مهاجرانی، اکبر گنجی، عبدالعلی بازرگان) اتاق فکر #جنبش_سبز نامیده میشدند، در نامهی قطورِ سرگشادهای که به اکبر هاشمی رفسنجانی مینویسد، به نکته جالبی اشاره میکند.
او مدعیست که پس از رحلت امام خمینی(ره) در تصویب قانون اساسی قرار شد تا جایگاه رهبری نیز همانند ریاستجمهوری دورهای باشد؛
با این فرق که هر ۱۰ سال یکبار به رأیگیری گذاشته شود.
اما با اعتراض آیتالله فاضل لنکرانی، تصمیم بر رأیگیری مجدد شد و پیشنهاد رهبریِ دورهای دیگر رأی نیاورد.
او در نامهی خود به هاشمی رفسنجانی برای ممانعت نکردن از عدم تصویب این قانون، خُرده میگیرد.
این مدعیان چماقبدست دموکراسی، نسبت به عدم رأیآوردنِ پیشنهاد خود، از نظام و رهبری کینه به دل میگیرند و ظاهراً تصمیمشان بر این میشود که هر ده سال یکبار، موضِع خود را به نظام یادآوری کنند و جایگاه رهبری را متزلزل کنند تا آنجا که سرانجام نظام کوتاه بیاید و حرفشان بر کسی بنشیند!
از سال ۶۸ تا ۷۸، ده سال گذشته بود، که آتش #فتنه۷۸ به بهانهی تعطیلی روزنامه سلام و اصلاح قانون مطبوعات و با پروژهی کشتهسازی شعلهور میشود؛ #مصطفی_تاجزاده، تجمعکنندگان را علنی به سوی بیت رهبری گسیل میکند.
سال۸۸، ده سال دیگر گذشته و انتخاباتی در راه است و اینبار، کینهی این جریان از جایگاه رهبری، با بهانهی تقلب رونمایی میشود در حالی که هیچ سند و شواهدی دال بر تقلب ارائه نکردند!
اما با فرمول قبلی، سعی داشتند تا مردم را در خیابانها نگاه دارند تا نظام را فراتر از ابطال انتخابات، به تغییر قانون اساسی وادار سازند.
غافل از آنکه دست اراده الهی در نهم دی ماه، آبی بر این آتشِ افروخته ریخت و برای ۱۰ سال دیگر آن را خاموش کرد.
اما اصولگرایان:
وقتی میگوییم کسی به اصولی پایبند است ،باید مشخص باشد که چه اصولی؟
بالاترین حد این موضوع این است که ما بر اصول توحید پایبند هستیم؛
وقتی به این اصول و معارف نگاه میکنید، میبینید این مسائل صفر و یکی است؛
حق و باطل، نور و ظلمت و امثال این؛
حد وسطی ندارد؛
صفر را باید بزنی، یک را اقامه کنی؛
کسی که اصولگرا است باید به این صفر و یکها پایبند باشد؛
تجربه نشان داد برخی اصولگرایان حساسیتی روی این مسائل ندارند؛
صفر و یک برای آنها علیالسویه است؛
بسیاری از اصولگرایان در اوایل انقلاب بودند و میدانند امام چه موضعی در برابر لیبرالها داشت؛
ایدوئولوژی لیبرال منحوس است ؛
لذا لیبرالها نجس هستند و نباید وارد سازوکار نظام شوند؛
ما در بین اصولگرایانی افرادی را میبینیم که؛
خط قرمزی با لیبرالها ندارند؛
قاطبه اینها افرادی هستند که؛
بین اسلام و لیبرالیسم نمیتوانند تفاوت قائل شوند؛
همه سنجههای تمدن غرب را میپذیرند؛
فرزندانشان در آمریکا درس میخوانند بعد اصولگرا هستند؛!!
خودشان وسط مرگ بر آمریکا گفتن میروند آمریکا یا انگلیس دکترا میگیرند؛!!
اصولگرا هم مرده است:
شاخص ما برای اینکه اصولگرایان مردهاند این است که؛
اگر از عمده این گروهها بپرسیم فلان فرد یا گروه رسماً میگوید ما لیبرال هستیم؛ موضع شما چیست؟
میگویند چه اشکالی دارد؟
مشکل بعدی آنها این است که؛
مدارک دانشگاههای غربی را گرفتند و تفکرشان لیبرال شدهاست؛
معتقدند باید اصول آنها را در اقتصاد پیاده کنیم؛!!!!
لذا امروز خیلی ها به این اعتقاد رسیده اند که اینها مردهاند؛
میگویند:
اصلاحطلبان یک فولکس قدیمی هستند و به زور راه میروند؛
اعتدالگرایان هم مثل ژیان از کار افتاده هستند؛
اصولگرایان هم مانند یک پیکان لهیده هستند ؛
اما جریان انقلابی یک بیامدبیلیو تندرو است؛
بله بیامدبیلیو تند میرود، اما فولکس و ژیان و پیکان که راه نمیروند؛
اصلاحطلبان و اعتدالگرایان حرف جدیدی ندارند؛
در عرصه فرهنگ کل تلاششان آزاد گذاشتن کنسرت و پهنای باند اینترنت است؛
در عرصه اقتصاد ذوب شدن در اقتصاد جهانی؛
و در سیاست هم دنبال پذیرش هژمونی ایالات متحده هستند؛
نتایج آنرا هم داریم با گوشت و پوست وخون مان لمس می کنیم و می بینیم؛
کسی بین اینها هست که بتواند حرف جدیدی بزند؟
اصولگرایان هم همینطور،یک اصولگرا داریم که کرسی نظریهپردازی داشته باشد؟
وقتی میپرسیم ایدئولوگ شما کیست؟
میگویند مبانی نظر ما نظرات امام و مقام و معظم رهبری است؛
چرا دروغ میگویید؟
کجا مبانی نظری شما نظرات امام و رهبری است؟
تکلیف خودتان را مشخص کنید، مدل شما برای اقتصاد و فرهنگ جامعه چیست؟
اصولگرایان و اصلاحطلبان فقط از نفی یکدیگر قدرت میگیرند؛
این میگوید او خورد و برد بهتر است من بیایم؛
آن یکی هم همینطور؛
پا روی دوش هم میگذارند و جلو میآیند؛
تحولگرایی اصطلاح مقام معظم رهبری است؛
انقلابی هم اصطلاح ایشان است؛
انقلابی بودنی که ایشان مطرح کرد در برابر جریانی بود که در مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد بود انقلاب اسلامی تمام شده است و ما الآن باید به فکر جمهوری اسلامی باشیم؛
رهبری فرمودند نخیر انقلاب تمام نشده و من انقلابیم؛
سال 85 رهبر انقلاب به دستگاههای مختلف گفتند که طرح تحول آماده کنند؛
تحول صداوسیما؛
ساختارهای نظامی؛
آموزش و پرورش و غیره؛
کارهایی انجام شد ولی بیشتر آنها زمین ماند؛
یک پرچم بر زمین ماندهای است که جریان انقلابی باید آن را از زمین بردارد؛
پس مبحث تحولخواهی گفتمان جریان انقلابی است که در 13سال گذشته ادبیات آن را رهبری ساختهاند؛
از این رو معتقدم رویش سوم انقلاب جریانی جوانانی است که پیگیر این صحبتهای تحولگرایانه هستند؛
این نسل گفتمان دارد اما اصولگرایان و اصلاحطلبان حرف جدیدی ندارند و تنها کاری که میکنند، این است که جلوی حرف زدن دیگران را بگیرند؛
این که کدیور صحبت از رهبری دوره ای می کند به عنوان یک دموکراسی خواه امری طبیعی است چرا که این امر برای جلوی تمرکز قدرت و خطر استبداد را در یک فرد بدون محدودیت دوره ای حتی در صورت انتخاب مجدد لازم است به همین دلیل ادوار ریاست جمهوری هم دو دوره ای است و در همین مجلس یازدهم قانون تصویب شد که برای نمایندگان مجلس هم که چنین محدودیت را نداشتند به سه دوره متوالی محدود کردند و نمایندگان مجلس هشتم و قبل تر از آن که بیش از سه دوره متوالی نماینده اند در انتخابات مجلس آینده دیگر حق نامزد شدن را ندارند . در روسیه هم پوتین پس از دودوره نتوانست در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و رفیقش مدودف روی کار آمد و پس از او دوباره نامزد شد و رای آورد . پس محدودیت ادوار این مسئولیت های انتخابی امری عقلانی و برای جلوگیری از استبداد است .
اما در مورد ولایت فقیه مشکل این است که پیدا کردن یک ولی فقیه جدید حتی پس از گذشت بیست سال هم کار سخت و دشواری است . همین آیت الله خامنه ای رهبر فعلی علی رغم مشروعیت مردمی و سابقه اجرایی اش به عنوان رئیس جمهور بر خلاف قانون اساسی در حالی که ابتدایی ترین شرط یعنی فقیه و مجتهد بودن را نداشت و یک حجت الاسلام ساده بود با تدبیر و عمل گرایی مرحوم هاشمی رفسنجانی روی کار آمد .جالب است که ادعا هم می کنند انتخاب غیر قانونی ایشان به رهبری جمهوری اسلامی در عرض یک روز پس از مرگ امام خمینی در حالی که اصلا فقیه و مجتهد یعنی ابتدایی ترین شرط ولایت فقیه را نداشت نشان از اقتدار نظام دارد !!!!
در مورد این ماجرای فضاحت بار انتخاب رهبر فعلی جمهوری اسلامی اتفاقا کدیور در کتاب ابتذال مرجعیت شیعه مفصل توضیح داده است .
همین سه سال پیش هم چند تن از اعضای مجلس خبرگان گفته بودند که باید فکر پس از ایشان را بکنیم .به هرحال جناب آقایان رهبر عظمایتان سنش هشتاد سال است و اگر مثل جنتی باشد به هر حال نهایتا یک و نیم دهه دیگر در خوش بینانه ترین حالت باشد پس از آن چه می کنید ؟ شما دربین نسل اول انقلاب نه کسی را دارید که کاریزمای او را داشته باشد و نه بر سر چنین شخصی اجماعی بین نیروهای انقلاب وجود دارد ؟ و اگر آن طور که برخی از نیروهای مخالف این نظام یا به قول شما ضد انقلاب میگویند پس از آیت الله خامنه ای نظام دچار سقوط و فروپاشی سریع نشود حداقل دچار بحران و مشکل بزرگی به خاطر این خلاء رهبری شده و نظام جمهوری اسلامی به شدت تضعیف می شود .
هردو باید به زباله دان تاریخ بپیوندند
فقط خط حزب الله که همان مسیر رهبری عزیز است
حضرت آقا هم فرمودند خط فقط خط حزب الله
ما تو این کشور زندگی میکنیم و همه میدونیم شرایط در حکمت جوری هست که بدون اجازه رهبری
هیچ کس حق انجام هیچ کاری رو نداره مخصوصا سیاست خارجی و امنیتی رهبری که فرمانده کل قوا هست مگه میشه مسولیتش محدود باشه
قوایی که هر کدوم دارای ارگانهای اطلاعات و امنیت هست و هر چیزی باید زیر ذره بین اونا عبور کنه
و سپاهی که (خارج از حرکت های سیاسی و اقتصادی و نظامی داخلی )داره فرا مرزی عمل میکنه و کلیه شرایط منطقه و جهان رو سعی میکنه زیر نظر داشته باشه و به فرمانده خود گذارش میده
اگه برجام تو اون موقعیت به اوجبات تبدیل نشده بود هیچ چراغ سبزی به دولت برای مذاکره نشون داده نمیشد
اگه فکر میکنید قبول اشتباهات براتون سخته
میخواید من تمام مشکلات کشور رو گردن بگیرم
این دیگه لاف گزافه....
مردم فقط موج سوارند و بس!
قدرت استدلال و آنالیز سیاسی در چنین سطوحی کار این مردم (مردم روزگار ما در ایران) نیست!
مردم به مرتبه استعداد در فاعلیت رسیدنشان به اوج حماقت برای حاکمیت ها عزیزند و بس...
البته این امر فرامکانی و فرا زمانی کاملا جهانی است!
مردم همان مردم ماجرای کودتای ۲۸ مردادند که صبح زنده باد مصدق گفتند و عصر مرگ بر او!
حالا من میپرسم آیا منطقیه که رهبر در جایگاه ولی فقیه، دنباله روی مردم باشه...؟؟؟؟
اصلا اگر مردم بلنگند امروز ، با وجود ولی فقیه که سیاق منتخب همین مردم طی انقلاب بوده، جای شکایته از رهبری که مردمش گمراهند!
آن هم مردمی که روزگار نه چندان دوری با خون خودش حاکمیت الله و ولایت فقیه رو به جان و دل دعوت داشته!
به خدا زشته مردم رو طی سیاست های مکمله سوار موج می کنند و در آخر تمام قصور رو به گردن اونها میاندازن!
ضمن تفرقه و هزار رنگ کردن مردم.. بدبختشون. میکنن بعد هم میگن خودتون خواستید!!!!
این مملکت با اینچنین سیاست یک مستعمره است و حاکمیتش... واویلا....
باورش آسونه به جهت منطق... مگر اینکه ما در نفس خودمون یه جور لجاجت خاصی داشته باشیم که اصرار کنیم فقط یه عده مقصرن... نه همه...!
اصلاً اگه از من بپرسن می گم هیچکس مقصر نیس. این هم یه ترکمانچای پیشرفته و فانتومی بود که باید میشد دیگه... بابا ... اینجا ایرانه... با نمودار تاریخی پیوسته پر تنش که محض رضای کل بچه انقلابیای همۀ تاریخ وجودش، یک روز خوش استقلال رو ندیده!!!!!!!!!!!!!
میدونم نمیذارید کامنتمو... یه نفر هم بخونه ولو به لجاجت ادراک کافیه.. به لجبازی من واسه گفتنش در... ؛))
ما هم وظایف جانبی به رهبر محول نمیکنیم!
اما وظیفه رهبری در دو قسم مستتر مونده!
یکی راهبری پرمایه ی اهالی حاکمیت که پشت پرچم اسلام موضع دارند!
دوم آگاه سازی مبتنی بر صداقت و شفافیت برای حداقل پرسشگران از اسلوب سیاست های جانبداری شده!
در اون برنامه از جهان آرا تماما حق با باهنره!
این رو از این جهت نمیگم که شخص ایشون رو در تمام قواره تفکر و عمل یا حتی جایگاهش قبول داشته باشم (که مژگان خودم رو خم باور ندارم)... بلکه فقط به این دلیل که مثل روز روشنه ماجرای "بی چارگی" ایران در ورود و تن دهی به خفت برجام! فقط جهت زایل نشدن بیش از حد غرور ملی به مردم دروغ گفته شد!
اگر نه امثال یامین پور و ثابتی هم خوب درسشون رو بلدن... خوب کارشون کار سیاسته...
بدبخت مردم فلک زده...
امان از پرده همیشه نمایان خیمه شب بازی سیاست!
چرا هر ۱۰ سال، یک فتنه
محسن کدیور پس از نهم دی ماه سال۸۸، راز مهمی را افشا کرد. که به ماجرای رفراندوم برای تغییر قانون اساسی در ۶ مرداد ۶۸ بازمیگردد. وی که همراه با چهار تن دیگر (سروش، مهاجرانی، اکبر گنجی، عبدالعلی بازرگان) اتاق فکر #جنبش_سبز نامیده میشدند، در نامهی قطورِ سرگشادهای که به اکبر هاشمی رفسنجانی مینویسد، به نکته جالبی اشاره میکند.
با این فرق که هر ۱۰ سال یکبار به رأیگیری گذاشته شود.
اما با اعتراض آیتالله فاضل لنکرانی، تصمیم بر رأیگیری مجدد شد و پیشنهاد رهبریِ دورهای دیگر رأی نیاورد.
او در نامهی خود به هاشمی رفسنجانی برای ممانعت نکردن از عدم تصویب این قانون، خُرده میگیرد.
این مدعیان چماقبدست دموکراسی، نسبت به عدم رأیآوردنِ پیشنهاد خود، از نظام و رهبری کینه به دل میگیرند و ظاهراً تصمیمشان بر این میشود که هر ده سال یکبار، موضِع خود را به نظام یادآوری کنند و جایگاه رهبری را متزلزل کنند تا آنجا که سرانجام نظام کوتاه بیاید و حرفشان بر کسی بنشیند!
سال۸۸، ده سال دیگر گذشته و انتخاباتی در راه است و اینبار، کینهی این جریان از جایگاه رهبری، با بهانهی تقلب رونمایی میشود در حالی که هیچ سند و شواهدی دال بر تقلب ارائه نکردند!
اما با فرمول قبلی، سعی داشتند تا مردم را در خیابانها نگاه دارند تا نظام را فراتر از ابطال انتخابات، به تغییر قانون اساسی وادار سازند.
غافل از آنکه دست اراده الهی در نهم دی ماه، آبی بر این آتشِ افروخته ریخت و برای ۱۰ سال دیگر آن را خاموش کرد.
#اصلاح_طلبان_نفس_اماره_نظام
اما اصولگرایان:
وقتی میگوییم کسی به اصولی پایبند است ،باید مشخص باشد که چه اصولی؟
بالاترین حد این موضوع این است که ما بر اصول توحید پایبند هستیم؛
وقتی به این اصول و معارف نگاه میکنید، میبینید این مسائل صفر و یکی است؛
حق و باطل، نور و ظلمت و امثال این؛
حد وسطی ندارد؛
صفر را باید بزنی، یک را اقامه کنی؛
کسی که اصولگرا است باید به این صفر و یکها پایبند باشد؛
تجربه نشان داد برخی اصولگرایان حساسیتی روی این مسائل ندارند؛
صفر و یک برای آنها علیالسویه است؛
بسیاری از اصولگرایان در اوایل انقلاب بودند و میدانند امام چه موضعی در برابر لیبرالها داشت؛
ایدوئولوژی لیبرال منحوس است ؛
لذا لیبرالها نجس هستند و نباید وارد سازوکار نظام شوند؛
ما در بین اصولگرایانی افرادی را میبینیم که؛
خط قرمزی با لیبرالها ندارند؛
قاطبه اینها افرادی هستند که؛
بین اسلام و لیبرالیسم نمیتوانند تفاوت قائل شوند؛
همه سنجههای تمدن غرب را میپذیرند؛
فرزندانشان در آمریکا درس میخوانند بعد اصولگرا هستند؛!!
خودشان وسط مرگ بر آمریکا گفتن میروند آمریکا یا انگلیس دکترا میگیرند؛!!
اصولگرا هم مرده است:
شاخص ما برای اینکه اصولگرایان مردهاند این است که؛
اگر از عمده این گروهها بپرسیم فلان فرد یا گروه رسماً میگوید ما لیبرال هستیم؛ موضع شما چیست؟
میگویند چه اشکالی دارد؟
مشکل بعدی آنها این است که؛
مدارک دانشگاههای غربی را گرفتند و تفکرشان لیبرال شدهاست؛
معتقدند باید اصول آنها را در اقتصاد پیاده کنیم؛!!!!
لذا امروز خیلی ها به این اعتقاد رسیده اند که اینها مردهاند؛
میگویند:
اصلاحطلبان یک فولکس قدیمی هستند و به زور راه میروند؛
اعتدالگرایان هم مثل ژیان از کار افتاده هستند؛
اصولگرایان هم مانند یک پیکان لهیده هستند ؛
اما جریان انقلابی یک بیامدبیلیو تندرو است؛
بله بیامدبیلیو تند میرود، اما فولکس و ژیان و پیکان که راه نمیروند؛
اصلاحطلبان و اعتدالگرایان حرف جدیدی ندارند؛
در عرصه فرهنگ کل تلاششان آزاد گذاشتن کنسرت و پهنای باند اینترنت است؛
و در سیاست هم دنبال پذیرش هژمونی ایالات متحده هستند؛
نتایج آنرا هم داریم با گوشت و پوست وخون مان لمس می کنیم و می بینیم؛
کسی بین اینها هست که بتواند حرف جدیدی بزند؟
اصولگرایان هم همینطور،یک اصولگرا داریم که کرسی نظریهپردازی داشته باشد؟
وقتی میپرسیم ایدئولوگ شما کیست؟
میگویند مبانی نظر ما نظرات امام و مقام و معظم رهبری است؛
چرا دروغ میگویید؟
کجا مبانی نظری شما نظرات امام و رهبری است؟
تکلیف خودتان را مشخص کنید، مدل شما برای اقتصاد و فرهنگ جامعه چیست؟
این میگوید او خورد و برد بهتر است من بیایم؛
آن یکی هم همینطور؛
پا روی دوش هم میگذارند و جلو میآیند؛
تحولگرایی اصطلاح مقام معظم رهبری است؛
انقلابی هم اصطلاح ایشان است؛
انقلابی بودنی که ایشان مطرح کرد در برابر جریانی بود که در مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد بود انقلاب اسلامی تمام شده است و ما الآن باید به فکر جمهوری اسلامی باشیم؛
رهبری فرمودند نخیر انقلاب تمام نشده و من انقلابیم؛
سال 85 رهبر انقلاب به دستگاههای مختلف گفتند که طرح تحول آماده کنند؛
تحول صداوسیما؛
ساختارهای نظامی؛
آموزش و پرورش و غیره؛
کارهایی انجام شد ولی بیشتر آنها زمین ماند؛
یک پرچم بر زمین ماندهای است که جریان انقلابی باید آن را از زمین بردارد؛
پس مبحث تحولخواهی گفتمان جریان انقلابی است که در 13سال گذشته ادبیات آن را رهبری ساختهاند؛
از این رو معتقدم رویش سوم انقلاب جریانی جوانانی است که پیگیر این صحبتهای تحولگرایانه هستند؛
این نسل گفتمان دارد اما اصولگرایان و اصلاحطلبان حرف جدیدی ندارند و تنها کاری که میکنند، این است که جلوی حرف زدن دیگران را بگیرند؛
#الحاد - #پاگانیسم – #مدرن_پاگانیسم؛
#پورنوکراسی؛#حکوت_عریان_گرائی؛
#اندیویدوالیسم - #ایندیویژوالیسم یا# فردگرایی؛
#اصالت_لذت؛
#استفاده از#پروپاگاندا عادی می باشد؛
همه چیز#مباح؛
اما .....
درتفکرقرآنی،#رأس_الحکمة_مخافة_الله؛
ودرپی آن ، عدالت وبالاترازآن،#قسط_قرانی......