تمسخر احکام شرعی توسط حسن آقامیری
حسن آقامیری احکامو مسخره نمیکنه..قرآن و دین رو مسخره میکنه..
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ [ ﻗﺼﺪِ ] ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮﺧﻴﺰﻳﺪ ، ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺑﺸﻮﻳﻴﺪ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪﮔﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﻣﺴﺢ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺟُﻨُﺐ ﺑﻮﺩﻳﺪ ، ﻏﺴﻞ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻳﺎ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻱ ﺣﺎﺟﺖ [ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ]ﺁﻣﺪﻩ ، ﻳﺎ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺁﻣﻴﺰﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻭ ﺁﺑﻲ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺿﻮ ﻳﺎ ﻏﺴﻞ ] ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﺪ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻛﻲ ﭘﺎﻙ ، ﺗﻴﻤﻢ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺢ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ . ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﺎ ﺍﺣﻜﺎﻣﺶ ] ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﺸﻘﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻫﺎ ] ﭘﺎﻙ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎم ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻳﺪ .(٦)
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ [ ﻗﺼﺪِ ] ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮﺧﻴﺰﻳﺪ ، ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺑﺸﻮﻳﻴﺪ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪﮔﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﻣﺴﺢ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺟُﻨُﺐ ﺑﻮﺩﻳﺪ ، ﻏﺴﻞ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻳﺎ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻱ ﺣﺎﺟﺖ [ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ]ﺁﻣﺪﻩ ، ﻳﺎ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺁﻣﻴﺰﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻭ ﺁﺑﻲ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺿﻮ ﻳﺎ ﻏﺴﻞ ] ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﺪ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻛﻲ ﭘﺎﻙ ، ﺗﻴﻤﻢ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺢ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ . ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﺎ ﺍﺣﻜﺎﻣﺶ ] ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﺸﻘﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻫﺎ ] ﭘﺎﻙ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎم ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻳﺪ .(٦)
ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
البته دکان داران دین به ضرر راضی نیستند!
بعدم گوش جوان ها رو تیز میکنه با عبارت ( احکام نجس و پاکی چیه ؟! مسخره بازی در آوردن !)
اصلا خیلی باحال میگی !
اصلا شما یه طرف! طرح ولایت که شبهات دانشجوبان رو برطرف میکنه و اسلام منطقی و عقلانی رو گسترش میده یه طرف !
اصلا هدف شما
این نوع گفتمان رو توجیه نمی کنه ! :(
مشکل تفاوت فهم از اسلام است ! از صدر اسلام بوده، در دوران ائمه علیهم السلام هم بوده، الانم هست !
یکوقتی تحریف اسلام با گروهی است که اسلام را منهای روحانیت ( اسلام شناسان ) می خواهند
و یکوقتی است که گروهی، روحانیت(اشخاص اسلام شناس) را منهای خودِ اسلام می خواهند!
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
دین خدا به شخصیّت و موقعیّت افراد شناخته نمیشود، بلکه باید به دنبال نشانی از حق بود تا بتوان درک درستی از دین داشت. حق را بشناس، اهلش را نیز خواهى شناخت. اى حارث(همدانی)، حق بهترین گفتار است، و کسى که از آن فاش سخن گوید مجاهد در راه خدا است، و من به حق با تو سخن میگویم، به من گوش فرا ده، و سپس آن را به افرادی که رأیى محکم و عقلى پسندیده دارند بازگو کن.
(شیخ صدوق، امالی، ص 3- 5، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. (إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ ...)).
اگر کسانی که لایک می کنند، می دانستند و بعضی قبول می کردند که شخصیت ها* نباید جانشین ارزش های اسلام شوند، ایشان را لایک نمی کردند !
حضرت نوح (علیه السلام) ۹۵۰ سالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل تبلیغ کرد: حتی پسرش هم ایمان نیاورد
و ما کان أکثرهم مؤمنین (سوره شعراء/آیه ۱۲۱)
و ما آمن معه إلا قلیل ( سوره هود/ آیه۴۰)
جز تعداد اندکی اندکییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی، به حضرت نوح (علیه السلام) ایمان نیاوردند. اونوقت تو از حضرت نوح بالاتر میری و میگویی میتوانید نجات دهید اون که پیغمبر بود نتوانست.
اصلاً اطلاعات فرد محدود است ، پس باید در یک جو سالم مطلب را از ریشه حل کرد ، بقیه سرو صدا است و ( جرات می کنم و می گویم دور از سنت اسلام است که باید نرم سخن گفت ، که باید سخن مخالف را شنید ،که باید اگر سئوالی هست پرسید ).
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
ترجمه خرمشاهی
و چون آن را باز خوانیم، از بازخوانیاش پیروی کن
تفکرات امثال اقا میری ها همان تفکرات کثیف مرجئه که امروز بش میگن سکولار
فرقه مرجئه مولود وقايع سياسي قرن دوم هجري است. اين فرقه در تفسير ايمان به اين مساله روي آورد که ايمان، امري بسيط است و هيچ گناه کبيره اي انسان را از دايره ايمان خارج نمي کند و قضاوت در مورد ايمان افراد را بايد تا قيامت به تاخير انداخت ودیدگاه تسامحی داشتند . در مقابل، سکولاريسم نيز مکتب فکري و سياسي اي است که به نحو جدي در قرن هفدهم ميلادي ظهور و بروز پيدا کرد. اين مکتب با تاکيد بر دنياگرايي و اصالت بخشي به دنيا، به جدايي دين از عرصه اجتماع و سياست تاکيد دارد، که پيامد آن افول دين و کنار گذاشتن آن از عرصه حيات اجتماعي و سياسي انسانهاست.
نتيجه گيري: دو تفکر ارجاء و سکولار، در مباني، ريشه ها و پيامدها داراي اشتراکات قابل تاملي اند. هر دو به کنار زدن دين و مفاهيم ديني از عرصه سياسي تاکيد دارند
از بحثهای تاریخی و تاریخ فلسفه و انطباق آن با شرایط موجود گذشته ، ایشان نیروئی استکه با زبان اکثریت مردم صحبت می کند. احتمالاً موفقیت ایشان در بین مردم هم بهمین دلیل استکه بیان ایشان را متوجه می شوند. در عمل هم می بینیم که فرهنگ اسلامی نسبت به دوران جنگ پس رفته. یعنی اینکه حوزه های علمیه و وزارت ارشاد و رادیو الخ نتوانسته اند در نگرش و تفکرات و نهایتا رفتار این گروه کثیر تاثیر کافی بگذارند. حالا با این شرایط موجود که بعضی مدعیان مسلمانی ( خائنین حرمین شریفه ) شمشیر را از رو بسته اند و بعضی همسایگان با طرح شباهت های زبانی دو سوی یکی از مرز ها ، نفاق می کنند و شیطان بزرگ در پشت دروازه های دویست درجه از سیصد و شصت درجه مرز ایران اسلامی نشسته آیا باید درگیر بحثهای نظری شد یا با صبر ، درایت ، آموزش ، توجه *و جذب تا حد ممکن ، داخل را از درگیریهای داخلی حفظ کرد؟ ایشان احتمالاً سرخورده شده که در صورت توجه حتی احتمال اینکه ایشان بتواند با زبان اکثریت تاثیر بر روند جریانها داشته باشد بعید نیست. پس اگر این استعداد موجود باشد و ما استفاده نکنیم عین " کفران " نعمت است.
در مورد اشاره شما به افول دین ، تاریخ شهادت می دهد که این افت و خیز ها در طول تاریخ تکرار شده. در همین امروز روز بازگشت به دین سرعتی گرفته . بعنوان نمونه کلیسا ها در اروپا بقیمت یک واحد پول چهل سال پیش فروخته می شدند چون کسی به کلیسا وارد نمی شد و تعمیرات آن قابل تحمل نبود ( هستند کلیسا هائی که توسط مسلمین خریداری و تبدیل به مسجد شده اند و امروز مسیحیت همچون اسلام رونقی گرفته که ان شاءالله ادیان بتوانند در فضائی سالم به گفتگو بنشینند. برای نمونه پدر کریستفر مسیحی تحقیق جالبی در مورد خانم حضرت زهرا (س) دارد . می دانید که او تنها غیر مسلمانی نیست که ابجکتیو به اسلام عزیز می نگرد.
در مورد ارتباط حرفی نیست فقط بدلیل کهولت شاید خارج از حد توانانی باشد که این بی تردید کافی و مودبانه نیست.
در آخر تنها آرزوی دعای خیر برای اهل بیت این مخلوق حقیر خدای سبحان
* همین یکی د. روز مقاله ای دیدم که کودکان نیاز دارند که دیده شوند و رفتار ما در این رابطه چگونه باید باشد. متاسفانه نتوانستم آنرا بیابم.
حضرت علی وپیامبران هم نتوانستند همگی را جذب کنند امام حسین با آن همه سخرانی فقط یک حر را جذب کرد .
اکثریت و ملاک حق بودن؟
هرگز اکثریت، نشانه حقانیت نمى باشد و تعداد پیروان و طرفداران یک عقیده، موجب شناخت حق و باطل نمى شود.
در صورتی که در قرآن صراحت دارد که جمعیت های اکثریت، از حق اعراض میکنند:
أکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون (سوره انبیاء/آیه۲۴)
اکثریت مردم حق را نمیفهمند و از حق اعراض میکنند.
پس آقایان اهل کفر و نواندیش دینی طبق این آیه، در اکثریت هستند. آیا از ما میپذیرید؟ منظورم آقامیری ها
و اکثرهم للحق کارهون ( سوره مؤمنون/آیه۷۰)
اکثر مردم، از حق کراهت دارند و بدشان میآید.
لقد حق القول على أکثرهم فهم لا یؤمنون ((سوره یس/آیه۷)
حق برای اکثر آنها آشکار شد، ولی زیر بار نمی روند.
و قلیل من عبادی الشکور (سوره سبأ/آیه۱۳)
خدای عالم همواره تعداد کم را تجلیل کرده است.
در سوره اعراف مى فرماید:
وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ (اعراف (۷): ۱۷)
اکثر آنان را شاکر و سپاسگزار نخواهى یافت
کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله (سوره بقره/آیه۲۴۹)
حضرت نوح (علیه السلام) ۹۵۰ سال تبلیغ کرد:
و ما کان أکثرهم مؤمنین (سوره شعراء/آیه ۱۲۱)
و ما آمن معه إلا قلیل ( سوره هود/ آیه۴۰)
جز تعداد اندکی، به حضرت نوح (علیه السلام) ایمان نیاوردند.
و نیز این روایت را نیز اهل سنت آوردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم ما اختلفت أمه بعد نبیها إلا ظهر أهل باطلها على أهل حقها.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
هیچ امتی بعد از پیامبرشان اختلاف نکردند الا این که اهل باطل در آن مورد بر اهل حق پیروز گردید.[۲]
پس نه اکثریت ملاک حقانیت است، نه اقلیت ملاک باطل.
آنچه با گفتار خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تطبیق کند، ولو یک نفر در کره زمین باشد، آن حق است و اگر کسی بخواهد با قرآن و سنت مخالف باشد و لو کل جمعیت کره زمین هم باشد، باطل است.
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
إن الحق لا یعرف بالرجال، فاعرف الحق تعرف اهله.
حق، با شخصیت ها و اکثریت شناخته نمی شود. اول حق را بشناس، سپس اهل حق را شناسائی کن. [۳]
و نیز آن حضرت در نهج البلاغه میفرمایند:
أیها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدى لقله أهله.[۴]
در راه حق و هدایت به خاطر کمی اهل آن به وحشت نیافتید!
امیر مؤمنان، در جریان جنگ جمل در پاسخ فردى که پرسید:
«چطور ممکن است این همه مخالفان تو که اکثریت را تشکیل مى دهند بر باطل باشند؟» فرمود: «حق و باطل را با تعداد پیروان آن نمى توان شناخت. حق را بشناس، سپس اهل آن را خواهى شناخت. باطل را بشناس، آنگاه اهل آن را خواهى شناخت».
«إنّ الحقّ والباطل لا یعرفان بأقدار الرّجال. اعرف الحق تعرف أهله، اعرف الباطل تعرف أهله[۵]
فرمایش قرآن در مورد اکثریت در عمل هم مطابق با وقایع تاریخی است و شکی در آن نیست. بر همین پایه استکه نجات یک فرد در طول تاریخ چنین اهمیت پیدا می کند و ماندگار و نمونه برای همگان میشود . بنا بر این نجات جناب حُر بتهائی ارزشی بیش از اکثریت دارد و احتمالاً چنین استکه امام چنان کرد.
حساسیت جنایعالی به کلمه " جذب " مشهود است ، پیشنهاد می کنم بر اساس آیه شریفه " فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ" کلمه "تذکر" را جایگزین کنید باشد که مورد رضایت خدای متعال و جنابعالی باشد.
یا علی مدد.
کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله (سوره بقره/آیه۲۴۹)
حضرت نوح (علیه السلام) ۹۵۰ سالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل تبلیغ کرد: حتی پسرش هم ایمان نیاورد
و ما کان أکثرهم مؤمنین (سوره شعراء/آیه ۱۲۱)
و ما آمن معه إلا قلیل ( سوره هود/ آیه۴۰)
جز تعداد اندکی اندکییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی، به حضرت نوح (علیه السلام) ایمان نیاوردند.
أکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون (سوره انبیاء/آیه۲۴)
اکثریت مردم حق را نمیفهمند و از حق اعراض میکنند.
در صورتی که در قرآن صراحت دارد که جمعیت های اکثریت، از حق اعراض میکنند:
أکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون (سوره انبیاء/آیه۲۴)
اکثریت مردم حق را نمیفهمند و از حق اعراض میکنند.
اینکه ممکنه خود مطلب شبهه ایجاد کنه؟
فرقه مرجئه مولود وقايع سياسي قرن دوم هجري است. اين فرقه در تفسير ايمان به اين مساله روي آورد که ايمان، امري بسيط است و هيچ گناه کبيره اي انسان را از دايره ايمان خارج نمي کند و قضاوت در مورد ايمان افراد را بايد تا قيامت به تاخير انداخت ودیدگاه تسامحی داشتند . در مقابل، سکولاريسم نيز مکتب فکري و سياسي اي است که به نحو جدي در قرن هفدهم ميلادي ظهور و بروز پيدا کرد. اين مکتب با تاکيد بر دنياگرايي و اصالت بخشي به دنيا، به جدايي دين از عرصه اجتماع و سياست تاکيد دارد، که پيامد آن افول دين و کنار گذاشتن آن از عرصه حيات اجتماعي و سياسي انسانهاست.
نتيجه گيري: دو تفکر ارجاء و سکولار، در مباني، ريشه ها و پيامدها داراي اشتراکات قابل تاملي اند. هر دو به کنار زدن دين و مفاهيم ديني از عرصه سياسي تاکيد دارند
بحث من در مورد این فیلم خاصه
درسته که تفکرات غلطی داره، ولی نباید هر حرف نگفته ای رابهش چسبوند
به تو وامثال تو میگن مرجئه مُرجِئه یا مرجئیان، فرقهایاز مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه میبایست تعيين وضعيت آن را تا قیامت به تأخير انداخت وقضاوتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت نکرد مُرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار می کردند. آنان را در آتش مخلد نمی دانستند و برای این سخن، آیة 107 سورة توبه را دلیل بر دعای خود می آوردند. بدین معنا که آنان کسی را که گناه کبیره مرتکب شده باشد مخلد در آتش نمی دانستند، بلکه کار او را به خدا واگذار می کردند و به همین دلیل مُرجئه نام گرفتندﻣﺮﺟﺌﻪ اﻫﻞ ﺗﺴﺎﻫﻞ و ﺗﺴﺎﻣﺢ ﺑﻮدﻧـﺪ دلش پاک است
---
در ب این پایگاه که خود را ظالمانه « روشنگری » می نامد باید تخته شود چون کار گزاران بی سواد یا مغرض و بیمار آن که بویی از اخلاق دینی نبرده اند با سوء استفاده از حرفه رسانه گردانی مجاز در سایه نظام مبارک اسلام در ج.ا.ا این پایگاه را به جایگاه لجن پراکنی کاسبان حرام خور شیاد دین فروشی و مذهب فروشی که این نظام را در چشمان مردم جهان بدنام و منفر می سازند تبدیل کرده و با هرزه پراکنی به فتنه گری و تفرقه افکنی رسمی بنام نظام اسلامی می پردازند.
نظام اسلامی ایران پس از چهل سال تجربه حکومت داری متاسفانه هنوز نیاموخته چگونه با مدیریت بحثهای علمی هدفمند و سازمان یافته زیر نظر دین شناسان قرآن شناس اعتدال گرای دلسوز همه ی مذاهب منتسب به اسلام که از آگاهی و روشن بینی لازم به حقایق قرآنی و عقلی دین و مذهب برخور دارند به آموزش و تبلیغ بدون افراط و تفریط دین و مذهب در سطح کشور و در سطح جهان بپردازد .
این نظام هنوز نتوانسته دانشمندان دین شناس قرآن شناس وارسته و پارسا را به وظیفه ی پیامبر گونه آموزش و تبلیغ علمی حقایق توحیدی دین خدا و مذهب توحیدی اهل بیت پیامبر جذب کند.
متاسفانه این نظام هنوز نتوانسته با شایستگی حرمت و قدسیت ارزشهای الهی دین و مذهب را ضابطه مند و قانون مند و خدا پسندانه حفظ کند و این ارزشها را از چنگالهای کثیف دین فروشان مذهب فروش و از حوزه و محیط بی سوادان جاهلیت گرا خرافه گستر بیرون آورد.
بله این عالم منحرف داره عقاید رو نابود میکنه
یه عده ساده میگن تقطیع شده
شما هم با بازی با کلمات سعی می کنید مضخرفات القاء کنید
فقط بلدید تاسف بخورید تاسف خوردن هنر نیست
یکی هم که روشنگری می کنه راجعش مزخرف می گید خواهشا نظرات مزخرف رو منتشر نکنید
بله این آقامیری در مقامی نیست که راجع احکام نظر بده هر غیر متخصصی ادای متخصص هارودر میاره
فرقه مرجئه مولود وقايع سياسي قرن دوم هجري است. اين فرقه در تفسير ايمان به اين مساله روي آورد که ايمان، امري بسيط است و هيچ گناه کبيره اي انسان را از دايره ايمان خارج نمي کند و قضاوت در مورد ايمان افراد را بايد تا قيامت به تاخير انداخت ودیدگاه تسامحی داشتند . در مقابل، سکولاريسم نيز مکتب فکري و سياسي اي است که به نحو جدي در قرن هفدهم ميلادي ظهور و بروز پيدا کرد. اين مکتب با تاکيد بر دنياگرايي و اصالت بخشي به دنيا، به جدايي دين از عرصه اجتماع و سياست تاکيد دارد، که پيامد آن افول دين و کنار گذاشتن آن از عرصه حيات اجتماعي و سياسي انسانهاست.
نتيجه گيري: دو تفکر ارجاء و سکولار، در مباني، ريشه ها و پيامدها داراي اشتراکات قابل تاملي اند. هر دو به کنار زدن دين و مفاهيم ديني از عرصه سياسي تاکيد دارند