تاریخ تحریف شده کوروش! چند سوال از کوروش پرستان؛
مگه کوروش پادشاه بزرگی نبود؟ پس چرا نه سعدی، نه حافظ و نه هیچ شاعر دیگه ای اسمی از کوروش در شعرهاش نیاورده؟ مگه تو شاهنامه فردوسی به پادشاهان ایران پرداخته نشده؟ پس چرا اونجا هم اسمی از کوروش نیست؟ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﮑﻮمت های قبل تر ﺍﺯ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﺯ اوﻧﻬﺎ هم ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ! کوروشی که برای ما معرفی شده، یک فرد مجوسی است. دفن میّت در دین مجوس، ممنوع است. اونها معتقدن وقتی روح از جسد خارج میشه، اهریمن جاش رو می گیره.
ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
به جای تحریف تاریخ ایران عزیز کمی تحقیق کنید،سرزمینی که نخستین سکونت جهانیان بوده.
اگر منشور منسوب به کوروش را از خود وی بدانیم و ترجمه ای که از آن منتشر کردند را جدّی بگیریم؛
بایست گفت: نه تنها کوروش افتخاری برای ما ایرانیان نیست بلکه مایه ننگ برای ماست
زیرا کوروش در ترجمه منشور منسوب به او بت پرستی کرده و خدایان دروغین (مردوخ و نبو و بعل) را پرستیده و تمجید کرده و برای برگرده سوار شدن مردمان سرزمین تحت حکومتش بر دروغ پرستی مردم با تحمیق آنها دامن زده و معابد بت ها را بازسازی کرده و تمثال خدایان دروغین را به معابدشان بازگردانده
و در جایی دیگر مغرورانه با تکبر نشسته تا مردمانی که برایش باج و خراج می آورند بر پاهایش بوسه بزنند
بقیه منشور هم از زبان خودش می باشد و ارزشی ندارد چون در مقام تعریف از خود شخص یا غلو میکند یا دروغ میگوید و یا اینکه راستش را میگوید
که بنا بر اینکه کوروش بر دروغ پرستی دامن زده و خدایان دروغین را می پرستیده نمیتوان آنها را از وی قبول کرد
<<باز میگویم این در صورتی است که شخصی به اسم کوروش وجود خارجی داشته باشد و منشور منسوب به وی از خود کوروش و ترجمه ی آن که منتشر کردند دقیق و بی دروغ باشد>>
وگرنه ما خیلی شاد میشویم که پادشاهی در باستان ایران زمین بوده باشد کوروش نام که سرفراز است به پرستیدن خدای جهان آفرین به یکتایی و پیروی از پیغمبران او و عدالت ورزی و نیکوکاری بر مردمان
29- از هر گوشه ی ( جهان ) از دریای پایین ، آنان که در سرزمین های دور دست زندگی می کنند ،
( و ) همه ی شاهان سرزمین ( آمورو ) که در چادر ها زندگی می کنند ، همه ی آنان ،
30- باج سنگینشان را به شوانه ( بابل ) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند از ( شوانه / بابل ) تا شهر آشور و شوش
31- آکد ، سرزمین اشنونه ، زمبن ، شهر متورنو ، در تا مرز گوتی [ جایگاه های مقدس آن سوی ] دجله که از دیرباز محراب هایشان ویران شده بود
32- خدایانی را که درون آنها ساکن بودند به جایگاه هایشان باز گردانیدم و ( آنان را ) در جایگاه ابدی خودشان نهادم . همه ی مردمان آنان ( آن خدایان ) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و
33- خدایان سرزمین سومر و آکد را که نبونید - در میان خشم سرور خدایان - به شوانه ( بابل ) آورده بود ، به فرمان مردوک ، سرور بزرگ ، به سلامت
34- به جایگاهشان باز گرداندم ، جایی که دلشادشان می سازد باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم
35- هر روز در برابر بل(بعل) و نبو ، روزگاری دراز ( عمری طولانی ) برایم خواستار شوند ( و) کارهای نیکم
را یاد آور شوند و به مردوک ، سرورم چنین بگویند که : کوروش ، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش
20- منم کوروش...
21- پسر کمبوجیه..
22-(از) دودمان جاودانه ی پادشاهی که (خدایان) بل و نبو ، فرمانرواییش را دوست دارند ( و ) پادشاهی او را با دلی شاد ، یاد می کنند . آنگاه که با آشتی به [ درون ] بابل آمدم
23- جایگاه سروری ( خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم . مردوک(مردوخ) ، سرور بزرگ ، قلب گشاده ی کسی که بابل را دوست دارد [ همچون سرنوشتم ] به من [ بخشید ] ( و ) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم .
مردوک(مردوخ)چیست و کیست؟
یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوخ به عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دوره حمورابی بهعنوان محافظ بابل بهشمار میرفت. مردوخ فرزند انکی خدای آبها و جانشین آنو خدای خدایان میباشد. در اساطیر بینالنهرین و در پی توسعه اقتدار سیاسی بابل، مردوخ صفات بیشتر خدایان بینالنهرین را گرد آورد و به رئیس خدایان بابلی، آفریدگار انسان، نور و زندگی بدل شد. او را گاه در ردای جواهر دوخته و با عصا و حلقه پادشاهی مجسم کردهاندیشه اصطلاح مردوخ
مردوخ از ریشه سومری اوتو خدای آفتاب گرفته شده . در فرهنگ بابلی این نام امراوتو (گوساله شیرخوار اوتو) نوشته شده که از زبان سومری برگردانده شدهاست و بابلیها او را به امروتوک یا مردوخ تغییر نام دادهاند
در دوره هخامنشیان:
در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، خشایارشاه ضمن سرکوب شورش بابل، استحکامات دفاعی آنجا را نابود و مجسمه خدای مردوخ را تخریب کرد.
بابلیان اعتقاد داشتند مردوخ در کوهی در جهان زیرین زندانی است و در جشن اکیتو Akitu میبایست آزادش میکردند.
بل(بعل) چیست و کیست؟
بل(بعل) نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میانرودان، آنرا میپرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای باروری و حاصلخیزی و از مهمترین خدایان پرستشگاه میدانستند.
بعل، فینفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، شاهزاده، ارباب زمین خوانده میشد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب میکردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصلخیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیق عبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است. بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همهٔ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامیهای عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درهٔ عمیق هستند.
در عهد عتیق کنونی در دسترس مردم نیز چنین آمده که ایلیا(الیاس)پیغمبر خدا؛ کاهنان خدای شیطانی بعل را نابود کرد
در قرآن کریم نیز پرستندگان بعل مورد مذمت قرار گرفتند:
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٢٣﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿١٢٥﴾ اللَّـهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿١٢٦﴾
و به راستى اِلیاس از فرستادگان [ما] بود.(۱۲۳) آنگاه که به قوم خود گفت: «آیا [از خداوند] پروا نمىکنید؟ (۱۲۴) آیا [بتِ] بَعل را مىخوانید و بهترین خالق را رها مىکنید؟ (۱۲۵)
الله(خدای یگانه بی همتا)را که پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست.»...
نبو کیست و چیست؟
نبو در آغاز همانند انسان پسر مردوخ و نوه انکی بود. با این اوصاف مردوک که از خدایان میانرودان محسوب میشد، از نبو کهنتر است و ایزد نبو از آغاز هزاره دوم تا قرن ششم پیش از میلاد قریب هزار و پانصد سال همچنان مطرح است نام نبونَعید، واپسین پادشاه امپراتوری بابل نو از نام این ایزد گرفته شده و به معنای «نبو ستوده باد» است
نَبو، در اساطیر آشوری و بابلی ایزد خرد و نوشتار است. نبو توسط بابلیها به عنوان پسر مردوخ و سارپانیت و همچنین نوه ائا پرستیده میشد. همسر نبو تاشمتو نام داشت.
این اوصاف از مردوخ و نبو و بل(بعل)است که هیچگونه شباهتی ندارد به خدای راستین که ذاتیست که ثابت و بدون اجزاء و بدون ترکیب است
و غیرمحدود و غیر مادی و غیرمخلوق است و دیده نمیشود پس هیچگونه شکل و صورت و شمایلی برای او نمیتوان ساخت
خدای راستینی که واجب الوجود است یعنی نمیشود که نباشد و هر چیزی را خلق کرده و پروردگار همه چیز است
حالا ما یه سوال
چرا شما ها به روز از سال رو به اسم یکی ازون پادشاهان که اسمشون تو کتابای سعدی و حافظ ...... اومده نمیزارید
و تعطیل نمیکنید
شماها اگه زورتون میرسید چهار شنبه سوری و عید نوروز رو هم از تاریخ پاک میکردین
شما برو بپر توی آتش و ترقه بزن و کاری به این کارها نداشته باش
عید نوروز هم محترم و برای زرتشتی و مسیحی و مسلمان و بی دین و یهودی و هر ایرانی با هر عقیده ی غلط یا درستی که داره ارزش و جایگاه خودش رو داره و دید و بازدید از خانوادگی به شرط اسراف نکردن و نبود هرزگی در آن هیچ عیبی نداره
باز جوید روزگار وصل خویش
پادشاهان هیچ گلی که نزده باشن
تاریخ و هویت این مردم و کشورند
هر چند شما خشک مغزان با عقادی انحرافی
خود اگر شاهی اقدامات درست و و حرکتهای صحیحی هم داشته از تایید آن معضورید
و با مغلطه و لاپوشونی حقیقت به دنبال تغییر واقیعت هستید
هرچند به نظر من شما با با افراطی که در ایجاد مراسمات مذهبی و تفریط مصلح اندیشانه که در بازگوی حقیقت و تاریخ یه خرج میدین به نوعی تیشه بر ریشه خود خواهید زد و نیاز به آنش و انفجار های ما در چهار شنبه سوری نیست
هر چه را برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خودت نمی پسندی برای دیگران هم نپسند..
بنابراین بیاییم به دیگران دروغ نگوییم همانطور که دوست نداریم به ما دروغ بگویند...
از دیگران دزدی نکنیم همانطور که نمی خواهیم کسی از ما دزدی کند...
به دیگران احترام بگذاریم همانطور که دوست داریم به ما احترام بگذارند...
سگ و گربه و پرنده و ماهی و هر حیوانی را اسیر در تنگ و قفس و آپارتمان نگذاریم و بگذاریم در جای خودشان که همان طبیعت است و اختصاص به آن دارند باشند
همانطور که دوست نداریم ما را در جایی قرار دهند که شأن مان نیست ..
دنبال زن و دختر و ناموس مردم نیفتیم و به شهوت چشم به آنها ندوزیم همانطور که دوست نداریم کسی دنبال زن و دختر و ناموسمان بیفتد و نگاه شهوتی به آنها بکند
(و اگر مُنصف باشیم باید بپذیریم که این حجاب و پوشش مناسب است که تا حدود زیادی مانع خواهد شد و ناموسمان را حفظ خواهد کرد)...
و گرانفروشی نکنیم همانطور که نمیخواهیم کسی به ما گران بفروشد...
ناسزا نگوییم همانطور که دوست نداریم به ما ناسزا گویند...
به نیازمندان کمک کنیم همانطور که دوست داریم در موقع نیاز دست مان را بگیرند...
و در آگاه کردن مردم بکوشیم همانطور که دوست داریم اگر چیزی را نمی دانیم به درستی آگاهمان کنند...
ووووو
و البته در حفظ سلامتی خودمان کوشا باشیم و از مواد مخدر و مواد غذایی مضّر و مشروبات الکلی و سیگار دوری کنیم و خانواده هایمان را از اینها دور کنیم و قوانین رانندگی را رعایت کنیم و به آنها نیز یاد آوری کنیم اگر سلامتی شان را خواهانیم...
و آبرومندانه و پاک و ساده ازدواج کنیم و از خودارضایی و رابطه جنسی با اشیاء و حیوانات و همجنسبازی و فحشاء که بخلاف انسانیّت و روند طبیعت است دوری کنیم و دوستانمان را از آن خلافها باز داریم..
((اگر نیک بنگریم این پند حکیمانه که: هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه نمی پسندی برای دیگران هم نپسند؛ اگر توسّط مردم باور گردد و عمل شود کشورمان و دنیا را گلستان میکند؛))
و صد البته اگر کسی خداوند عالَم را بحق حاضر و ناظر بداند و یقین بدارد پس از مرگ بازخواست خواهد شد الزام جدّی برای عمل به این پند حکیمانه برای خود می بیند
وگرنه شخصی که اعتقاد به خدا و عالَم آخرت ندارد تا بر اساس خواست خدا طبق دینی که او برای هدایت مردمان فرستاده در این دنیا زندگی کند خیلی کم پیش می آید خود را به این پند ملزم کند...
چون برای چنین کسانی رعایت اخلاق و به فکر دیگران هم بودن معنایی ندارد و میگویند: فقط همین دنیاست و پس از مرگ نابودی مطلق است پس بگذار برای رسیدن به آنچه مایلیم هر کاری که شده انجام بدهیم هر چند برای رسیدن به آن به دیگران ظلم کنیم, زیرا فقط خودمان مهّم هستیم نه دیگران