به نظر بنده امریکا و ایران هر دو از حیث تظاهر به فاعلیت در تقابل با هم تعریف شده اند...
ضمن این مهم که واجد تشابهات فوق العاده ای هم هستند که میبایست در آن درنگ کرد! تشابهاتی که همان تقابلات را تثبیت میکند!
[در خصوص واکاوی و شکافت چند جمله بالا می توانم کتاب بنویسم...!
و عاجزانه از آن کاربر بسیار محترم و گرانقدر که ناظر و مصلح نوشتار بنده میشوند گهگاه، مستدعی چشم پوشی از این امر در باره این کامنت (به طور استثناء ) هستم...]
اما متن واقعه ی مورد اشاره از منظر بنده:
از آنجا که :
۱. اصالت استعمار و استیلای بر جهان امروز، مربوط به اروپا است.
۲.منشاء تعاریف و تولید تنوع عمده ی ایدئولوژی های مغایر با حقانیت، از خطه اروپا و یا اروپایی تبارهای امریکا نشین است.
۳. بازی شطرنج سیاست اروپاییان در صفحه ی سرزمین های غیر از اروپا و نیز غرب آسیا همواره واجد دو رنگ بوده و هست!
لذا اروپای استعمارگر؛
=》 اولاً جهت حفظ تقابل در داخل مستعمرات، همیشه دو پا یا جناح یا طرف یا دسته مهره برای ساختار سیاست داخلی تعریف و در جایگاه قدرت می دارد
=》 ثانیاً در بازی تقابل خارجی مابین کشورهای مستعمره نیز جهت حفظ تلاطم جهانی و پنهان ماندن استعمارش به ایجاد و حفظ تداوم تقابل شطرنجی ناگزیر بوده و خواهد بود...
پس مسلّم است که:
هرگاه در امریکا یکی از جناحین سیاسی مثلا جناح "قرمز" حاکم منتخب باشد در ایران [جهت حفظ حداکثر تقابل با دشمنِ آشکار]، جناح "اصلاح طلب" در دولت حاکم میشود.. و بالعکس!
۶ ماهه بودن فاصله انتخاباتی بین انتخابات امریکا و ایران با تقدم امریکا نیز خود واجد فلسفه هایی است که مجالی بر پرداخت به آن ندارم.
نتیجتاً
بنده نتیجه انتخابات دو کشور متقابل و متنازع را کاملا بهم مرتبط و متاثر از یک پیش برنامه استعماری می دانم.
امیدوارم استعمارگران اروپا و نگهبانان و هم پیمانانشان خواب آنچه از آشوب در امریکا رقم زده اند را در قواره ای دیگر برای ایران ما ندیده باشند...
به امید:
استقلال،
آزادی،
ولایت اسلامی...
برای این آب و خاک و نیز جهان
ارسال ويدئو در تلگرام
به نظر بنده امریکا و ایران هر دو از حیث تظاهر به فاعلیت در تقابل با هم تعریف شده اند...
ضمن این مهم که واجد تشابهات فوق العاده ای هم هستند که میبایست در آن درنگ کرد! تشابهاتی که همان تقابلات را تثبیت میکند!
[در خصوص واکاوی و شکافت چند جمله بالا می توانم کتاب بنویسم...!
و عاجزانه از آن کاربر بسیار محترم و گرانقدر که ناظر و مصلح نوشتار بنده میشوند گهگاه، مستدعی چشم پوشی از این امر در باره این کامنت (به طور استثناء ) هستم...]
اما متن واقعه ی مورد اشاره از منظر بنده:
از آنجا که :
۱. اصالت استعمار و استیلای بر جهان امروز، مربوط به اروپا است.
۲.منشاء تعاریف و تولید تنوع عمده ی ایدئولوژی های مغایر با حقانیت، از خطه اروپا و یا اروپایی تبارهای امریکا نشین است.
۳. بازی شطرنج سیاست اروپاییان در صفحه ی سرزمین های غیر از اروپا و نیز غرب آسیا همواره واجد دو رنگ بوده و هست!
لذا اروپای استعمارگر؛
=》 اولاً جهت حفظ تقابل در داخل مستعمرات، همیشه دو پا یا جناح یا طرف یا دسته مهره برای ساختار سیاست داخلی تعریف و در جایگاه قدرت می دارد
=》 ثانیاً در بازی تقابل خارجی مابین کشورهای مستعمره نیز جهت حفظ تلاطم جهانی و پنهان ماندن استعمارش به ایجاد و حفظ تداوم تقابل شطرنجی ناگزیر بوده و خواهد بود...
پس مسلّم است که:
هرگاه در امریکا یکی از جناحین سیاسی مثلا جناح "قرمز" حاکم منتخب باشد در ایران [جهت حفظ حداکثر تقابل با دشمنِ آشکار]، جناح "اصلاح طلب" در دولت حاکم میشود.. و بالعکس!
۶ ماهه بودن فاصله انتخاباتی بین انتخابات امریکا و ایران با تقدم امریکا نیز خود واجد فلسفه هایی است که مجالی بر پرداخت به آن ندارم.
نتیجتاً
بنده نتیجه انتخابات دو کشور متقابل و متنازع را کاملا بهم مرتبط و متاثر از یک پیش برنامه استعماری می دانم.
امیدوارم استعمارگران اروپا و نگهبانان و هم پیمانانشان خواب آنچه از آشوب در امریکا رقم زده اند را در قواره ای دیگر برای ایران ما ندیده باشند...
به امید:
استقلال،
آزادی،
ولایت اسلامی...
برای این آب و خاک و نیز جهان